Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
Other Matches
uptilt
بطرف بالا کج کردن
skyward
بطرف اسمان بطرف بالا
cockshy
پرتاب تیر بطرف هدف
cockshot
پرتاب تیر بطرف هدف
upgraded
بطرف بالا
upwards
بطرف بالا
upgrade
بطرف بالا
atop
بطرف بالا
upgrades
بطرف بالا
upward
بطرف بالا
upgrading
بطرف بالا
upwell
بطرف بالا رفتن
upstroke
خط منبسط بطرف بالا
upthrust
حرکت بطرف بالا
upstroke
حرکت قلم بطرف بالا
overhand
بازی با دست بطرف بالا
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
upload
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
dusters
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
duster
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
upwash
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
starboard
بطرف راست حرکت کردن
evanesce
بطرف صفر میل کردن
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
to push down
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
foin
پرتاب کردن
unsling
پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن
projected
پرتاب کردن
thrusts
پرتاب کردن
thrusting
پرتاب کردن
thrust
پرتاب کردن
pelt
پرتاب کردن
pitches
پرتاب کردن
let fly
پرتاب کردن
project
پرتاب کردن
projects
پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن
pelted
پرتاب کردن
jaculate
پرتاب کردن
skeet
پرتاب کردن
pelts
پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن
pitch
پرتاب کردن
lobbed
باهستگی پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن گلوله
castaway
پرتاب کردن وزنه
lob
باهستگی پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن گلوله
lobbing
باهستگی پرتاب کردن
lobs
باهستگی پرتاب کردن
to launch a torpedo
اژدری پرتاب کردن
sling
زنجیردار پرتاب کردن
slinging
زنجیردار پرتاب کردن
to fire a torpedo
اژدری پرتاب کردن
slings
زنجیردار پرتاب کردن
launch a missile
موشک پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
spit
اب دهان پرتاب کردن
projectable
قابل پرتاب کردن
triggers
پرتاب کردن فشنگ
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
unsling
از فلاخن پرتاب کردن
triggered
پرتاب کردن فشنگ
trigger
پرتاب کردن فشنگ
jettison
پرتاب کردن به بیرون
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
spits
اب دهان پرتاب کردن
jet
بخارج پرتاب کردن
jetted
بخارج پرتاب کردن
jetting
بخارج پرتاب کردن
jets
بخارج پرتاب کردن
castaways
پرتاب کردن وزنه
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
pash
بازور پرتاب کردن کوبیدن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
slogs
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogged
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slog
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogging
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitches
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
pitches
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
hurls
پرتاب کردن پرت کردن
hurled
پرتاب کردن پرت کردن
hurl
پرتاب کردن پرت کردن
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
to fold up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to turn up
[collar]
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to hinge up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to tilt up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
buck
بالا پریدن وقوز کردن
souffles
پف کردن یا بالا امدن غذا
bucks
بالا پریدن وقوز کردن
souffle
پف کردن یا بالا امدن غذا
elate
بالا بردن محفوظ کردن
soufflTs
پف کردن یا بالا امدن غذا
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
overestimate
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated
غلو کردن دست بالا گرفتن
high ball
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
overestimates
غلو کردن دست بالا گرفتن
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
overestimating
غلو کردن دست بالا گرفتن
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
in
بطرف
levo
بطرف چپ
at
بطرف
in-
بطرف
into
بطرف
inflate
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
forwards
بطرف جلو
on
بعلت بطرف
mediad
بطرف وسط
manward
بطرف انسان
eastwards
بطرف مشرق
mesail
بطرف وسط
toward
بطرف نسبت به
mesal
بطرف وسط
rearward
بطرف عقب
frontward
بطرف جلو
homeward
بطرف منزل
riverward
بطرف رودخانه
pakkorro
بطرف بیرون
home
بطرف خانه
homes
بطرف خانه
edgewise
بطرف لبه
frontwards
بطرف جلو
earthwards
بطرف زمین
earthward
بطرف زمین
downwards
بطرف پائین
dorsad
بطرف پشت
onwards
بطرف جلو
to
بطرف روبطرف
edgeways
بطرف جلوباشد
cephalad
متمایل بطرف سر
without
بطرف خارج
aport
بطرف چپ کشتی
to the east of
بطرف مشرق
abaft
بطرف عقب
apporro
بطرف جلو
orienting
بطرف خاوررفتن
coastwards
بطرف ساحل
with
بطرف درجهت
orient
بطرف خاوررفتن
heavenward
بطرف اسمان
coastward
بطرف ساحل
cityward
بطرف شهر
to win over to one's side
بطرف خوداوردن
orients
بطرف خاوررفتن
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
gravitating
متمایل شدن بطرف
southeastward
بطرف جنوب شرقی
biteuro chagi
ضربه پا بطرف اریب
northeastward
بطرف شمال شرقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com