Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
illatively
بطریق استنتاج یا استخراج
Other Matches
inferentally
بطریق استنتاج یا استنباط
inferable
قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible
قابل استنتاج استنتاج پذیر
auks
بطریق
penguins
بطریق
auk
بطریق
in the shape of
بطریق
penguin
بطریق
interrogatively
بطریق استفهام
allegorically
بطریق مثال
synoptically
بطریق اختصار
in the course of nature
بطریق عادی
in the a way
بطریق عادی
accusingly
بطریق اتهام
parabolically
بطریق تمثیل
introspectively
بطریق معاینه نفس
cross question
سئوال بطریق استنطاق
analytical
قابل حل بطریق جبری
analytic
قابل حل بطریق جبری
arbitration
رای بطریق حکمیت
academism
بطریق یا بروش اکادمی
academicism
بطریق یا بروش اکادمی
itineration
وعظ بطریق گردش
differently
بطریق دیگر بطور متفاوت
contraposition
قلب مطلب بطریق منفی
chronometry
وقت سنجی بطریق علمی
misbrand
بطریق غلط داغ کردن
patriarchate
مقام بطریق یا اسقف بزرگ
diagonal
گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
puffins
مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
puffin
مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
inference
استنتاج
inferences
استنتاج
subsumption
استنتاج
fruition
استنتاج
conclusion
استنتاج
conclusions
استنتاج
evolvement
استنتاج
eduction
استنتاج
to barter away
بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
subsuming
استنتاج کردن
subsumes
استنتاج کردن
subsumed
استنتاج کردن
subsume
استنتاج کردن
conclude
استنتاج کردن
concludes
استنتاج کردن
inferred
استنتاج کردن
inferring
استنتاج کردن
draw a cunclusion
استنتاج کردن
draw a conclusion
استنتاج کردن
inferential
وابسته به استنتاج
obversion
استنتاج معکوس
derives
استنتاج کردن
infers
استنتاج کردن
infer
استنتاج کردن
derive
استنتاج کردن
deriving
استنتاج کردن
deduction
استنتاج قیاسی
inference rule
قواعد استنتاج
[منطق]
inductions
قیاس کل از جزء استنتاج
evolved
استنتاج کردن نموکردن
evolving
استنتاج کردن نموکردن
evolves
استنتاج کردن نموکردن
evolve
استنتاج کردن نموکردن
induction
قیاس کل از جزء استنتاج
deduction
استنتاج نتیجه گیری
to put two and two together
<idiom>
استنتاج کردن
[اصطلاح]
induces
استنتاج کردن تحریک شدن
induced
استنتاج کردن تحریک شدن
inducing
استنتاج کردن تحریک شدن
induce
استنتاج کردن تحریک شدن
conclude
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
transformation rule
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
rule of inference,
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
concludes
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
synthesis
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
extraction
استخراج
exploitation
استخراج
working
استخراج
workings
استخراج
extraction of copper
استخراج مس
excerption
استخراج
eduction
استخراج
copper extraction
استخراج مس
decipherment
استخراج
productions
استخراج
production
استخراج
draw out
استخراج کردن
extraction of bitumen
استخراج قیر
extractible
قابل استخراج
extractable
استخراج شدنی
extract copper
مس استخراج شده
exploiters
استخراج کننده
exploiter
استخراج کننده
educt
استخراج یا استنباط
exploitable
قابل استخراج
extraction point
محل استخراج
workable
قابل استخراج
production of oil
استخراج نفت
minable
استخراج شدنی
minable
قابل استخراج
mibeable
استخراج شدنی
mibeable
قابل استخراج
message retrieval
استخراج پیام
separatory funnel
قیف استخراج
silver extraction
استخراج نقره
indecipherable
غیرقابل استخراج
stope
استخراج کردن
under ground mining
استخراج زیرزمینی
under ground working
استخراج زیرزمینی
gold mining
استخراج طلا
feature extraction
استخراج خصیصه
extraction thimble
انگشتانه استخراج
pan-
استخراج کردن
winnings
استخراج معدن
pan
استخراج کردن
pans
استخراج کردن
derivation
استنساخ استخراج
derivations
استنساخ استخراج
exploitation
انتفاع استخراج
winning
استخراج معدن
extracted
استخراج کردن
extracts
استخراج کردن
extracting
استخراج کردن
mining
استخراج معدن
extractor
استخراج کننده
extract
استخراج کردن
extractors
استخراج کننده
counting votes
استخراج اراء
acid extraction
استخراج اسیدی
decipherable
قابل استخراج
grub
از کتاب استخراج کردن
grubbed
از کتاب استخراج کردن
extracted
بیرون کشیدن استخراج
quarry
استخراج کردن معدن
extracting
بیرون کشیدن استخراج
mine
استخراج کردن یاشدن
pull out quote
عبارت استخراج شده
mined
استخراج کردن یاشدن
surface mining
استخراج معدن روباز
strip mining
[American E]
استخراج معدن روباز
opencast mining
[British E]
استخراج معدن روباز
Open-pit mining
استخراج معدن روباز
grubs
از کتاب استخراج کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج
continuous extraction apparatus
دستگاه استخراج پیوسته
mines
استخراج کردن یاشدن
educe
گرفتن استخراج کردن
saltworks
محل استخراج نمک
quarries
استخراج کردن معدن
educible
قابل استخراج یا استنباط
extract
بیرون کشیدن استخراج
metallurgy
استخراج و ذوب فلزات
quarrying
استخراج کردن معدن
extraction solvent
حلال استخراج کننده
salter
استخراج کننده نمک
metallurgical
وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
metallurgy
فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
pyrometallurgy
استخراج فلزات در اثر حرارت
saltern
کارخانه یا معدن استخراج نمک
surface digging
استخراج معادن در سطح زمین
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
acetum
استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
hydrometallurgy
استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
metallurgic
وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
stope
حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
copper smelting
استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
quarry sap
مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد
quercetin
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
safflower
گل رنگ
[این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
elicits
استخراج کردن استنباط کردن
eliciting
استخراج کردن استنباط کردن
elicit
استخراج کردن استنباط کردن
elicited
استخراج کردن استنباط کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com