Dictiornary-Farsi | بطور اویخته یا تاب خور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
pendulously	بطور اویخته یا تاب خور


Other Matches

nutant	سرازیر اویخته زیور اویخته
flappy	اویخته
hung	اویخته
underhung	اویخته
overhung	اویخته
pensile	اویخته
flapping	اویخته
droppers	اویخته
suspended	اویخته
poutingly	با لب اویخته
penduline	اویخته
pendent	اویخته
dropper	اویخته
pendants	اویخته
pendant	اویخته
lappet	گوشت اویخته
suspensed load	بار اویخته
pendentive dome	گنبد اویخته
flap	اویخته وشل
flap eared	اویخته گوش
flapped	اویخته وشل
suspended ceiling	سقف اویخته
flaps	اویخته وشل
punka	بادبزن اویخته
pendulum	جسم اویخته
cat walk	راه رو اویخته
down in the mouth	لب و لوچه اویخته
pendulums	جسم اویخته
chap fallen	لب ولوچه اویخته
beetles	اویخته شدن
beetle	اویخته شدن
flews	قسمت اویخته لب بالای سگ
lob	گوشت یا پوست اویخته
lobbed	گوشت یا پوست اویخته
flaps	قسمت اویخته هر شیئی
lappet	لبه اویخته کلاه
penduline	دارای اشیان اویخته
flaccid	چروک شده اویخته
lobbing	گوشت یا پوست اویخته
thrum	ریشه یانخ اویخته
lop eared	دارای گوش اویخته
lopeared	دارای گوشهای اویخته
flap	قسمت اویخته هر شیئی
dolman sleeve	استین گشاد و اویخته
flapped	قسمت اویخته هر شیئی
lobs	گوشت یا پوست اویخته
trusses	بدار اویخته شدن خرپا
truss	بدار اویخته شدن خرپا
trussing	بدار اویخته شدن خرپا
lobated	دارای غبغب یازائده اویخته
lobate	دارای غبغب یازائده اویخته
trussed	بدار اویخته شدن خرپا
breasted transmitter	میکروفونی که به گردن اویخته میشود
drop leaf	رومیزی اویخته از اطراف میز
dipping sonar	سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
pensile birds	پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
to poke one's head	با سرپایین اویخته راه رفتن
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
flapped	برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flap	برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
dag	قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
flaps	برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
slouch hat	کلاه لبه پهن ولبه اویخته
hanging	بدار زدن چیز اویخته شده
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
mastiffs	سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
valance	لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valances	لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valences	لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
mastiff	سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
pinup girl	دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
pantaloon	پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
lugsail	بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
giants stride	تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
jackrabbit	نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
crosshead	وزنه مستطیلی که به سیم نقاله روی سطل معدنچیان اویخته میش ود
lobe	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
sabretache	خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
incisively	بطور نافذ بطور زننده
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
martially	بطور جنگی بطور نظامی
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
light	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
slacks	دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slack	دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
lighted	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
slackest	دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
lobation	قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
pouter	لب ولوچه دار دارای لب ولوچه اویخته
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
slouching	خمیده بودن اویخته بودن
slouches	خمیده بودن اویخته بودن
slouched	خمیده بودن اویخته بودن
slouch	خمیده بودن اویخته بودن
inexplicably	بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
wetly	بطور تر
transtively	بطور
flabbily	بطور شل و ول
atilt	بطور کج
streakily	بطور خط خط
meanly	بطور بد
confusedly	بطور در هم و بر هم
lastingly	بطور پا بر جا
loosely	بطور شل یا ول
commodiously	بطور راحت
permissibly	بطور مجاز
doubliy	بطور مضاعف
perniciously	بطور مضر
clandestinely	بطور مخفی
preliminarily	بطور مقدمه
cloudily	بطور تیره
circularly	بطور مدور
compatibly	بطور موافق
pregnantly	بطور پر معنی
comkplimentarily	بطور تعارفی
choicely	بطور پسندیده
preposterously	بطور غیرطبیعی
contagiously	بطور مسری
by way of exception	بطور استثناء
cannily	بطور عاقلانه
cardinally	بطور مهم
perspicuously	بطور روشن
preposterously	بطور نا معقول
catercorner	بطور مورب
catercornered	بطور مورب
by contract	بطور مقاطعه
centrically	بطور مرکزی
cephalad	بطور راسی
destructively	بطور مخرب
chimerically	بطور واهی
preposterously	بطور مهمل
preciously	بطور گرانبها
compositely	بطور مرکب
plaintively	بطور غم انگیز
digressively	بطور منحرف
detestably	بطور منفور
determinately	بطور معین
pestilently	بطور کشنده
desultorily	بطور بی ترتیب
destructively	بطور مهلک
pinchingly	بطور مبرم
piercingly	بطور نافذ
pertinently	بطور مقتضی
pestiferously	بطور مسری
pettily	بطور جزئی
deplorably	بطور اسفناک
pettily	بطور کوچک
declaredly	بطور اعلام
dingily	بطور تیره
cozily	بطور راحت
comprehensibly	بطور مفهوم
comprehensively	بطور جامع
compulsorily	بطور اجباری
practicably	بطور عملی
divergently	بطور متباین
connectedly	بطور متصل
consumedly	بطور زیاد
perplexingly	بطور پیچیده
dispersedly	بطور متفرق
disconnectedly	بطور منفصل
contrarily	بطور متضاد
discernibly	بطور معلوم
disagreeably	بطور نامطبوع
contrary to nature	بطور معجزه
plenarily	بطور کامل
picturesquely	بطور روشن
terribly	بطور مخوف
magistrially	بطور مطلق
illusively	بطور فریبنده
fascinatingly	بطور فریبنده
enchantingly	بطور فریبنده
charmingly	بطور فریبنده
materially	بطور عمده
chiefly	بطور عمده
indistinctly	بطور نامعلوم
dispiritedly	بطور افسرده
dejectedly	بطور افسرده
suddenly	بطور ناگهانی
illusorily	بطور فریبنده
seductively	بطور فریبنده
royally	بطور شاهانه
frightfully	بطور مخوف
regally	بطور شاهوار
resplendently	بطور درخشنده
restively	بطور گهگیر
intricately	بطور پیچیده
acceptably	بطور پسندیده