English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
erectly بطور ایستاده یا عمودی
Other Matches
plumb : راست بطور عمودی
springing teal تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
rockets راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocket راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketing راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
t stop روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
vertical retort tar قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
static ایستاده
standing ایستاده
stationary لایتغیر ایستاده
on stilts بالا ایستاده بل
he is on his legs بر پا ایستاده است
standee شخص ایستاده
standing wave موج ایستاده
upright spin چرخش ایستاده
standing start استارت ایستاده
stationary state حالت ایستاده
semierect نیمه ایستاده
offhand تیراندازی ایستاده
stalled tank تانک ایستاده
stationary wave موج ایستاده
vertical redundancy check بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
statically در حال ایستاده یا ساکن
standup goalie دروازه بانی ایستاده
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
stand up روی پا ایستادن ایستاده
to set گذاشتن [در حالت ایستاده]
perpendicular ستون وار ایستاده
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
to set جای دادن [در حالت ایستاده]
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
corner-post [پایه ایستاده در سنگ نبش]
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
kick turn دور زدن در حالت ایستاده
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
ashlering [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly بطور غلط بطور نامناسب
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively بطور نافذ بطور زننده
martially بطور جنگی بطور نظامی
lineal عمودی
perpendecular عمودی
erects عمودی
plumb lines خط عمودی
plumb line خط عمودی
vertical عمودی
othogonal عمودی
perpendicular عمودی
straight عمودی
on end عمودی
erecting عمودی
erected عمودی
erect عمودی
right حق عمودی
righted حق عمودی
righting حق عمودی
straightest عمودی
straighter عمودی
upright عمودی
profiling برش عمودی
boomed ستون عمودی
boom ستون عمودی
vertical mobility تحرک عمودی
orthogonal rotation چرخش عمودی
orthogonality حالت عمودی
vertical justification تنظیم عمودی
vertical justification تطابق عمودی
orthotropism رویش عمودی
booming ستون عمودی
vertical recording ضبق عمودی
vertical scrolling چرخش عمودی
riser سیم عمودی
profiles برش عمودی
verticality حالت عمودی
profiled برش عمودی
vertical synchronizing همزمانساز عمودی
profile برش عمودی
vertical interval فاصله عمودی
vertical merger ادغام عمودی
vertical adjustment تنظیم عمودی
vertical equity برابرسازی عمودی
aplomb حالت عمودی
vertical عمودی [ریاضی]
vertical equity عدالت عمودی
perpendicularity حالت عمودی
plumbness حالت عمودی
vertical axis محور عمودی
vertical integration ادغام عمودی
vertical growth رشد عمودی
vertical force نیروی عمودی
near vertical تقریبا عمودی
vertical expansion گسترش عمودی
vertical antenna انتن عمودی
stringers تراورس عمودی
portraint orientation تمایل عمودی
stringer تراورس عمودی
perpendecular خط عمودی یا قائم
brise-soleil کرکره عمودی
nosedived فرود عمودی
nosedive فرود عمودی
Y direction حرکت عمودی
brise-soleil پرده عمودی
off plmb غیر عمودی
out of plumb غیر عمودی
erectness حالت عمودی
cliff صخره عمودی
cliffs صخره عمودی
nosedives فرود عمودی
linal descent وارث خط عمودی
nosediving فرود عمودی
vertical combines ترکیب عمودی
joint drain زهکش عمودی
out of the perpendicular غیر عمودی
lineal عمودی اجدادی
normal force نیروی عمودی
normal force تلاش عمودی
normal axis محور عمودی
normal acceleration شتاب عمودی
crown-post تیرک عمودی
whip stall حرکت عمودی
booms ستون عمودی
plumb شاقول عمودی
apeak بحالت عمودی
tap root ریشه عمودی
hammer-post تیر عمودی
apeak عمودی قائم
door-post [تیر عمودی در]
angle socket سرپیچ عمودی
y axis محور عمودی
vertically adjustable قابلیت تنظیم عمودی
stanchion میلههای عمودی ناو
vertical tab جدول بندی عمودی
gules خطوط موازی عمودی
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
hoops میله عمودی کروکه
stairwells پله کان عمودی
crown-strut [شمع پشتبند عمودی]
serrated vertical pulse ضربه عمودی دندانهای
stairwell پله کان عمودی
rudders مکان عمودی متحرک
rudder مکان عمودی متحرک
vrc بررسی افزایش عمودی
y axis بردار عمودی گراف
Y coordinate مختصات بردار عمودی
door-jamb [تیر عمودی چارچوب در]
goalpost تیرک عمودی دروازه
upright تیرک عمودی دروازه
goalposts تیرک عمودی دروازه
hoop میله عمودی کروکه
vertical stabilizer تیغه یا باله عمودی
vertical cliffs صخره های عمودی
taproot ریشه عمودی اصلی
vertical application برنامه کاربردی عمودی
jambs تیر عمودی چارچوپ
profile نیمرخ برش عمودی
profiling نیمرخ برش عمودی
munting الت عمودی پنجره
profiled نیمرخ برش عمودی
lucarne پنجره عمودی خوابگاه
profiles نیمرخ برش عمودی
jamb تیر عمودی چارچوپ
pitches چرخش عمودی وعرضی ناو
chimney-jamb [تیر عمودی چارچوب دودکش]
profiles برش عمودی تصویر جانبی
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
flute [شیار عمودی روی ستون]
stumps هر کدام از سه میله عمودی کریکت
escoinson [گوشه تیر عمودی چارچوب]
stumping هر کدام از سه میله عمودی کریکت
profile برش عمودی تصویر جانبی
profiled برش عمودی تصویر جانبی
stumped هر کدام از سه میله عمودی کریکت
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
sternpost تیر عمودی عقب کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com