English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
interminably بطور بسیار دراز
Other Matches
interminable تمام نشدنی بسیار دراز
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially بطور جنگی بطور نظامی
incisively بطور نافذ بطور زننده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
longheaded دراز سر
to be prolonged دراز
to eke out دراز
longs دراز
longest دراز
lengthy دراز
dolichomorphic دراز تن
toom دراز
oblong دراز
oblongs دراز
macro دراز
to piece out دراز
long headed سر دراز
longish دراز
longer دراز
verbose دراز
long- دراز
linear دراز
oblongated دراز
longed دراز
lengthwise دراز
long دراز
prolix دراز
long bone استخوانهای دراز
lantern jawed چانه دراز
long billed نوک دراز
to stretch out دراز کردن
snipe نوک دراز
sniped نوک دراز
verbalization دراز گویی
long bill نوک دراز
couchant دراز کشیده
sniping نوک دراز
snipes نوک دراز
long-term دراز مدت
longer-term دراز مدت
lanternjaws چانه دراز
lengthened دراز کردن
lengthening دراز کردن
lengthened دراز شدن
lengthening دراز شدن
drag on <idiom> دراز کردن
lengthens دراز کردن
lengthens دراز شدن
long-winded دراز نفس
ileum روده دراز
lengthen دراز شدن
lengthen دراز کردن
far-fetched دور و دراز
far fetched دور و دراز
long-drawn-out دور و دراز
long-time دراز مدت
inductile دراز نشو
long-life عمر دراز
long life عمر دراز
elongate دراز کردن
elongate دراز شدن
elongates دراز کردن
elongates دراز شدن
elongating دراز کردن
elongating دراز شدن
long winded دراز نفس
morella cherry گیلاس دم دراز
prolongate دراز کردن
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
longevity دراز عمری
elongation دراز شدگی
oblong دراز پهنا
narrowest دراز وباریک
string چسبناک دراز
narrower دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
narrow دراز وباریک
at full length دراز کشیده
prolixity دراز نویسی
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
extend دراز کردن
gangling طولانی و دراز
pintail اردک دم دراز
oblongs دراز پهنا
long term <adj.> دراز مدت
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
stretch دراز کردن
lanky دراز وباریک
weedy دراز و باریک
oblonated دراز :درازنا
long run [American E] <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
protract دراز کردن
long range دراز مدت
longhead کله دراز
long term دراز مدت
codling یکجورسیب دراز
long run دراز مدت
codlin یکجورسیب دراز
blue moon زمان دراز
longeval دراز عمر
long necked گردن دراز
streek دراز کردن
in the long run در دراز مدت
long wind دراز نفسی
long eared گوش دراز
long shunt شنت دراز
verbose دراز نویس درازگو
mygale موش پوزه دراز
long term memory حافطه دراز مدت
porrect دراز کردن جلوگذاردن
orangoutang بوزینه دست دراز
orangutan بوزینه دست دراز
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
ileitis اماس روده دراز
tusks دندان دراز وتیز
tusk دندان دراز وتیز
long necked flask بالن گردن دراز
tractile لوله شو دراز شدنی
long lived دارای عمر دراز
paidle یکجوربیل دسته دراز
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
spindle دراز و باریک شدن
proboscis monley بوزینه دراز بینی
spindles دراز و باریک شدن
abusive ناسزاوار زبان دراز
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
johnboat قایق دراز و باریک
longhorn گوسفند شاخ دراز
chaise longue نوعی نیمکت دراز
chaises longues نوعی نیمکت دراز
mongooses میمون پوزه دراز
mongoose میمون پوزه دراز
secular trend روند دراز مدت
windbags نطاق روده دراز
longhorn گاو شاخ دراز
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
long lived دراز عمر معمر
prolate دوک وار دراز
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
longicorn دارای شاخک دراز
to make old bones عمر دراز کردن
longevous دارای عمر دراز
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
ringtail تلیله نوک دراز
scoldpaceous مانند نوک دراز
scolopax جنس نوک دراز
to live a long life عمر دراز کردن
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
long-lived دراز عمر معمر
long-lived دارای عمر دراز
windbag نطاق روده دراز
full bottomed دارای دنباله دراز
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
deferred liability دیون دراز مدت
repose دراز کشیدن غنودن
grallatorial وابسته به دراز پایان
hatchet face صورت دراز وباریک
long-term دوره دراز مدت
longer-term دوره دراز مدت
toboggan سورتمه دراز و باریک
godwit نوک دراز ابی
extended pole piece قطبک دراز شده
toboggans سورتمه دراز و باریک
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
weed دراز و لاغر پوشاک
verbosity دراز نویسی پرگویی
reach دراز کردن دست
weeded دراز و لاغر پوشاک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com