English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
immutably بطور تغییر ناپذیر
irreversibly بطور تغییر ناپذیر
Search result with all words
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
Other Matches
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
immutable تغییر ناپذیر
unchangeable تغییر ناپذیر
ireversible تغییر ناپذیر
inalterable تغییر ناپذیر
invariable تغییر ناپذیر
unalterable تغییر ناپذیر
invariant تغییر ناپذیر
an inflexible law قانون تغییر ناپذیر
immutably <adv.> به طور تغییر ناپذیر
unchangeably <adv.> به طور تغییر ناپذیر
unalterably <adv.> به طور تغییر ناپذیر
impalpably بطور لمس ناپذیر
indestructibly بطور فنا ناپذیر
irremediably بطور چاره ناپذیر
intabgibly بطور لمس ناپذیر
insupportably بطور تحمل ناپذیر
irremovably بطور عزل ناپذیر
irremissibly بطور بخشش ناپذیر
irresistibly بطور مقاومت ناپذیر
intolerably بطور تحمل ناپذیر
deathlessly بطور فنا ناپذیر
indescribably بطور وصف ناپذیر
irreparably بطور جبران ناپذیر
insufferably بطور تحمل ناپذیر
interminably بطور پایان ناپذیر
invulnerably بطور شکست ناپذیر
imperviously بطور خلول ناپذیر
indispensably بطور چاره ناپذیر
irrecocilably بطور اصلاح ناپذیر
imperishably بطور زوال ناپذیر
immiscibly بطور امیزش ناپذیر
immitigably بطور تخفیف ناپذیر
incorrigibly بطور اصلاح ناپذیر
inestimably بطور تقدیر ناپذیر
inerrably بطور لغزش ناپذیر
indefeasibly بطور فسخ ناپذیر
inseparably بطور تجزیه ناپذیر
irredeemably بطور چاره ناپذیر
penetrably بطور نفوذ ناپذیر
indefensibly بطور دفاع ناپذیر
insuperably بطور شکست ناپذیر
incurably بطور علاج ناپذیر
inexcusably بطور عذر ناپذیر
indefatigably بطور خستگی ناپذیر
invincibly بطور شکست ناپذیر
invulnerably بطور زخم ناپذیر
inscrutably بطور تفحص ناپذیر
inexhaustibly بطور خستگی ناپذیر
inviolably با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
imperturbably با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
impassively بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
thermosetting plastics پلیمرهای ساختگی که در اثرگرما بصورت شیمیایی وبازگشت ناپذیر تغییر میکند
alterably بطور تغییر پذیر
inalterably بطور غیرقابل تغییر
gradate بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
invulnerable زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly بطور غلط بطور نامناسب
martially بطور جنگی بطور نظامی
incisively بطور نافذ بطور زننده
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
inappeasable ناپذیر
watertight اب ناپذیر
waterproof نم ناپذیر
imperviable نم ناپذیر
waterproofed نم ناپذیر
waterproofs نم ناپذیر
unchallenged بحث ناپذیر
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
inexcitable هیجان ناپذیر
ineludible گریز ناپذیر
integral جدایی ناپذیر
inexhaustibly بطورپایان ناپذیر
indubious تردید ناپذیر
deathless فنا ناپذیر
indisributable بخش ناپذیر
indispansably بطورچاره ناپذیر
indisciplinable انظباط ناپذیر
indiminishable کاهش ناپذیر
absolute <adj.> اجتناب ناپذیر
indefectible خلل ناپذیر
unavoidable چاره ناپذیر
indefeasible بطلان ناپذیر
incommutable استحاله ناپذیر
immitigable تخفیف ناپذیر
impartible بخش ناپذیر
inconsolably دلداری ناپذیر
impassive تالم ناپذیر
inconsolable دلداری ناپذیر
impenitent توبه ناپذیر
imperviable سرایت ناپذیر
intolerable تحمل ناپذیر
ego alien خود ناپذیر
immiscible امتزاج ناپذیر
immiscible امیزش ناپذیر
insoluble انحلال ناپذیر
passives اثر ناپذیر
passive اثر ناپذیر
unwearying خستگی ناپذیر
fatigueless خستگی ناپذیر
exhautless خستگی ناپذیر
unassailable یورش ناپذیر
engrained چاره ناپذیر
inalienable بیع ناپذیر
drainless خستگی ناپذیر
inseparable تفکیک ناپذیر
inappealable پژوهش ناپذیر
imperturbable تزلزل ناپذیر
incommutably تبدیل ناپذیر
uncontrollably کنترل ناپذیر
uncontrollable کنترل ناپذیر
incompressible تراکم ناپذیر
incompressible فشار ناپذیر
inconvertible مبادله ناپذیر
insufferable تحمل ناپذیر
incorruptibly بطورفساد ناپذیر
indecomposable فساد ناپذیر
incommutable تخفیف ناپذیر
irremediable چاره ناپذیر
indescribable وصف ناپذیر
insupportable تحمل ناپذیر
inappellable پژوهش ناپذیر
atomic تجزیه ناپذیر
incodensable انقباض ناپذیر
incoercible انقباض ناپذیر
infallible لغزش ناپذیر
incommensurable سنجش ناپذیر
incommensurable مقایسه ناپذیر
indefeasible فسخ ناپذیر
unceasing ایست ناپذیر
ineluctable چاره ناپذیر
non descript وصف ناپذیر
non descript تشریح ناپذیر
nondescript وصف ناپذیر
undeniably انکار ناپذیر
undeniable انکار ناپذیر
immobile جنبش ناپذیر
water proof رطوبت ناپذیر
waterproof wire سیم نم ناپذیر
impregnable رسوخ ناپذیر
inflexible انحناء ناپذیر
overpowering مقاومت ناپذیر
impracticable <adj.> انجام ناپذیر
inconceivable تصور ناپذیر
adamant تزلزل ناپذیر
incurable درمان ناپذیر
beyond bearing تحمل ناپذیر
irrefutable انکار ناپذیر
irrefutable تکذیب ناپذیر
intangible لمس ناپذیر
inaccessible ارتباط ناپذیر
inaccessible دسترسی ناپذیر
incurable بهبودی ناپذیر
incurable علاج ناپذیر
inestimable تخمین ناپذیر
nanoaddressable نشانی ناپذیر
adamantly تزلزل ناپذیر
nonsuperimposable انطباق ناپذیر
sateless سیری ناپذیر
unanswerable جواب ناپذیر
unchallenged انکار ناپذیر
inevitable اجتناب ناپذیر
unbearably تحمل ناپذیر
remediless درمان ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com