English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
seriatim بطور ردیف جزء جزء
Search result with all words
serially بطور ردیف
Other Matches
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
martially بطور جنگی بطور نظامی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively بطور نافذ بطور زننده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
rank ردیف
rack ردیف
racks ردیف
wracked ردیف
line ردیف
wracks ردیف
lines ردیف
runs ردیف
run ردیف
ranked ردیف
cues ردیف
sequences ردیف
sequence ردیف
ranges ردیف
cue ردیف
ranged ردیف
range ردیف
column ردیف
ranked ردیف صف
ranks ردیف
ranks ردیف صف
deque ردیف
columns ردیف
octachord ردیف
tiers ردیف
class ردیف
classed ردیف
classes ردیف
classing ردیف
tier ردیف
rows ردیف
racked ردیف
row ردیف
rowed ردیف
rank ردیف صف
tier ردیف کردن
tier ردیف صندلی
tier ردیف شدن
spooler برنامه ردیف گر
row ردیف مین
row ردیف کردن
realigns ردیف کردن
file number شماره ردیف
row ردیف سطر
tiers ردیف افقی
range سلسله ردیف
tier ردیف افقی
in a row ردیف شده
item number شماره ردیف
seriation ردیف کردن
clavier ردیف مضراب
single line ردیف تکی
single line ردیف مجزا
realign ردیف کردن
shaw ردیف درختان
seriated ردیف شده
tiers ردیف صندلی
lance corporal هم ردیف سرجوخه
filed ردیف صف به صف کردن
single file یک ردیف ستون
file ردیف صف به صف کردن
ranges سلسله ردیف
realigning ردیف کردن
ranged سلسله ردیف
aline ردیف شدن
tiers ردیف کردن
realigned ردیف کردن
tiers ردیف شدن
rowed ردیف سطر
aligned ردیف کردن
hedgerow ردیف خاربن
string ردیف سلسله
rowed ردیف مین
aligning ردیف کردن
pattern ردیف بندی
aligns ردیف کردن
hedgerows ردیف خاربن
clavier ردیف جا انگشتی
patterns ردیف بندی
colonnade ردیف ستون
tierced ردیف شده
rows ردیف کردن
rows ردیف سطر
successions ردیف جانشینی
series سلسله ردیف
rows ردیف مین
colonnades ردیف ستون
succession ردیف جانشینی
rowed ردیف کردن
align ردیف کردن
tierced ردیف دار
line up ردیف ایستادن تیم
rows ردیف چند خانه
line-up ردیف ایستادن تیم
line-ups ردیف ایستادن تیم
hedgerows ردیف بوتههای پرچین
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
hypen ladder ردیف خطوط تیره
tertial سومین ردیف شاهپر
row ردیف چند خانه
eleven punch سوراخ ردیف یازدهم
hedgerow ردیف بوتههای پرچین
rowed ردیف چند خانه
second defendant متهم ردیف دوم
monopteral دارای یک ردیف ستون
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
colonnade ستون بندی ردیف درخت
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
align دریک ردیف قرار گرفتن
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
colonnades ردیف ستون ایوان ستوندار
key-couse [بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
colonnades ستون بندی ردیف درخت
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
print spooling progarm برنامه ردیف کننده چاپ
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
unclassified در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
corvette رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
colonnade ردیف ستون ایوان ستوندار
straight f. پنج برگ ردیف ویکرنگ
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
hypostyle دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
lagomorphic وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
lagomorphous وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
quart major ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
beadings تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
beading تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
variable stator توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
hamatum استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
footlights ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
square leg محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
amphistylar دارای دو ردیف ستون درطرفین یا در جلو و عقب ساختمان
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
frequencies تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
vee engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
frequency تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
h engine موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
DIL مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
tertiery پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fraudulent weave [false] بافت تقلبی [بافته هایی با تعداد پود بیش از حد عرف در هر ردیف یعنی دو یا سه پود یا با استفاده از نخ های مصنوعی]
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Dudley carpet فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
mine row ردیف مین در میدان مین
swath ردیف باریک راه باریک
forwarded بازی کن ردیف جلو به جلو
forward بازی کن ردیف جلو به جلو
swathe ردیف باریک راه باریک
swathes ردیف باریک راه باریک
linemate مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com