English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
all over بطور سراسری تمام شده
Other Matches
partitur بطور تمام وکمال
partitura بطور تمام وکمال
day in and day out <idiom> بطور منظم ،تمام مدت
globally سراسری
global سراسری
through سراسری
through bill of lading بارنامه سراسری
fore and aft center line خط مرکزی سراسری
continuous window پنجره سراسری
through bill of exchange بارنامه سراسری
global variable متغیر سراسری
global operation عملیات سراسری
global reference ارجاع سراسری
centerline خط سراسری ناو
global character کاراکتر سراسری
transadmittance گذرایی سراسری
global search جستجوی سراسری
global knowledge اطلاع سراسری
through rate نرخ حمل سراسری
inboard به طرف خط سراسری ناو
global search and replace جستجو و جایگزینی سراسری
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
derivation graph ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
continuous beam تیر چند دهانه تیر سراسری
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
martially بطور جنگی بطور نظامی
improperly بطور غلط بطور نامناسب
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively بطور نافذ بطور زننده
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas تمام نما اینه تمام نما
panorama تمام نما اینه تمام نما
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
rounded پر تمام
it is all up تمام شد
thru تمام
through تمام
off تمام
incomplete نا تمام
full length تمام قد
full-face تمام رخ
full face تمام رخ
all night در تمام شب
whole تمام
thorough تمام
yame تمام
lion's share تمام
entire تمام
whole length تمام قد
out-and-out تمام
completes تمام
completing تمام
completed تمام
full تمام
It's over. تمام شد.
fullest تمام
complete تمام
full-length تمام قد
out and out تمام
full-scale تمام عیار
full-time تمام وقت
full tracked تمام زنجیر
full view نمای تمام رخ
A whole week یک هفته تمام
dyed-in-the-wool تمام عیار
lie-in تمام شدن
out- در بیرون تمام
full word تمام کلمه
full-blown تمام کامل
full-blown تمام شگفته
all risks تمام خطرات
rounded تمام شده
body and soul <idiom> با تمام وجود
full subtractor تمام کاهشگر
thru تمام شده
par excellence به تمام معنی
full-page تمام صفحه
cosine جیب تمام
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
run out of تمام کردن
cosines جیب تمام
full time تمام روز
full tracked تمام شنی
inchoate نیمه تمام
all d. در تمام روز
outed در بیرون تمام
pucka تمام عیار
pukka تمام عیار
due تمام شده
passed تمام شدن
goes تمام شدن
rounds complete تیر تمام شد
round d. دوجین تمام
all day long <idiom> تمام روز
pass تمام شدن
get (something) over with <idiom> تمام کردن
all out باشدت تمام
fuller کامل تر تمام تر
out در بیرون تمام
give out تمام شدن
exhausted تمام شده
fullmouthed تمام دندان
fullword تمام کلمه
fully automatic تمام اتوماتیک
main بزرگ تمام
give out <idiom> تمام شده
full wave تمام موج
fully automatic machine تمام اتومات
thoroughgoing تمام وکمال
passes تمام شدن
by all means با تمام وسائل
go تمام شدن
processor تمام کننده
sterling تمام عیار
all this تمام اینها
get through تمام کردن
go through with <idiom> تمام کردن
thoro تمام وکمال
an a fact تمام شده
main مهم تمام
holosymmetric تمام وجه
f. and fell تمام بودن
over with تمام شده
f. sixmiles 6میل تمام
fulfill تمام کردن
holohedron تمام وجهی
integrates تمام کردن
defunct تمام شده
full adder تمام افزایشگر
short measure full measure پیمانه تمام
full blown تمام شکفته
thorough going تمام وکمال
wholly تمام وکمال
three whole years سه سال تمام
full automatic تمام اتوماتیک
cosecant قطرفل تمام
hade شیب تمام
use up تمام کردن
ammo zero مهمات تمام
unfailing تمام نشدنی
integrating تمام کردن
fullest تمام قدرت
mast high تمام افراشته
depletable تمام شدنی
full تمام تکمیل
full تمام قدرت
to eat up تمام کردن
to fill out تمام کردن
fullest تمام تکمیل
exhaustible تمام شدنی
finisher تمام کننده
peter تمام شدن
fiddle away تمام کردن
holohedral تمام وجه
he is fifty تمام دارد
unfinished تمام نشده
to blow over تمام شدن
to draw to an end تمام شدن
to see through تمام کردن
to see out تمام کردن
to run away with تمام کردن
to finish off تمام کردن
dyed-in-the-wool به تمام معنی
yean round در تمام سال
full orbed تمام روشن
full mouthed تمام دندان
forth تمام کردن
full moon ماه تمام
integrate تمام کردن
wrap up تمام شدن
end of mission ماموریت تمام
lie in تمام شدن
whole hog تمام راه
yearlong یکسال تمام
fulfils تمام کردن
full screen تمام صفحه
through تمام شده
completive تمام کننده
full scale تمام عیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com