Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
skim
بطور سطحی خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
skims
بطور سطحی خواندن
Other Matches
superficially
بطور سطحی
scorch
بطور سطحی سوختن
topdress
بطور سطحی پاشیدن
scorches
بطور سطحی سوختن
in a perfunctory manner
بطور سرسری یا سطحی
singed
بطور سطحی سوختن
singes
بطور سطحی سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
singe
بطور سطحی سوختن
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
surficial swellings
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
topsoil
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
read head
هد خواندن راس خواندن
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
superficial
سطحی
shallow
کم اب سطحی
shallower
کم اب سطحی
shallowest
کم اب سطحی
superficiality
سطحی
surfaced
سطحی
surface water
اب سطحی
shallows
کم اب سطحی
surfaces
سطحی
acrotic
سطحی
surface
سطحی
shallow foundation
پی سطحی
planar
سطحی
low level
سطحی
decahedral
ده سطحی
sketchily
سطحی
skin-deep
<idiom>
سطحی
sketchiest
سطحی
sketchier
سطحی
skin deep
سطحی
sketchy
سطحی
singed
سوختگی سطحی
surface corrosion
خوردگی سطحی
surfaces
سطحی جلادادن
singe
سوختگی سطحی
surface charge
بار سطحی
surface treatment
عملیات سطحی
multi level
چند سطحی
surface treatment
روکش سطحی
multilevel
چند سطحی
n level logic
منطق N سطحی
surface treatment
اسفالت سطحی
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
singeing
سوختگی سطحی
pentahedral
پنج سطحی
singes
سوختگی سطحی
polyhedral
چند سطحی
trihedral
سه روی سه سطحی
two level store
انباره دو سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
evaporation
تبخیر سطحی
smattering
دانش سطحی
surface dressing
پوشش سطحی
split-level
چند سطحی
statical moment
لنگر سطحی
sorption
جذب سطحی
adhesion
جاذبه سطحی
topdress
سطحی ریختن
one level memory
حافظه یک سطحی
surface width
عرض سطحی
surfaced
سطحی جلادادن
surface
سطحی جلادادن
surface burst
ترکش سطحی
surface burning
احتراق سطحی
surface treatment
اندود سطحی
suface wind
باد سطحی
pier
پایه و سطحی
piers
پایه و سطحی
top soil
خاک سطحی
skin effect
اثر سطحی
surface leakage
نشت سطحی
surface soil
خاک سطحی
surface drains
زهکشهای سطحی
surface inflow
اب سطحی ورودی
surface targets
هدفهای سطحی
surface tension
کشش سطحی
area load
بار سطحی
surface evaporation
تبخیر سطحی
surface creep
خزیدن سطحی
ground swell
موج سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
blanket grouting
تزریق سطحی
impact burst
ترکش سطحی
surface reverbration
برگشتهای سطحی
surface outflow
اب سطحی خروجی
surface ornament
تزیینات سطحی
horizontal curve
پیچ سطحی
surface irrigation
ابیاری سطحی
surface detection
اکتشاف سطحی
hexahedron
جسم شش سطحی
hexahedral
مکعب شش سطحی
heptahedral
هفت سطحی
bounding mine
مین سطحی
adsorption
کشش سطحی
interfacial tension
کشش سطحی
dodecahedron
دوازده سطحی
surface moisture
رطوبت سطحی
epilimnion
اب لایه سطحی
surface tensity
کشش سطحی
free moisture
رطوبت سطحی
flesh wound
زخم سطحی
floating mine
مین سطحی
formal logic
قضاوت سطحی
interfacial force
کشش سطحی
extensive cultivation
زراعت سطحی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
low level winds
بادهای سطحی
dodecahedral
دوازده سطحی
surface erosion
فرسایش سطحی
adsorbent
جاذب سطحی
adsorption
جذب سطحی
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
martially
بطور جنگی بطور نظامی
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
surface integral
انتگرال سطحی
[ریاضی]
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
hokum
نمایش سطحی وبد
runoff coefficient
ضریب جریان سطحی
hydrology
بررسی ابهای سطحی
hard face
سخت کردن سطحی
density of surface charge
چگالی بار سطحی
crazing
ترک برداری سطحی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
puppy love
عشق سطحی و زودرس
heptahedron
جسم هفت سطحی
sciolistic
دارای اطلاعات سطحی
surface fusion welding
جوشکاری ذوبی سطحی
adhesion
کشش سطحی دوسیدگی
hard surface
سخت کردن سطحی
magnetic surface charge
بار سطحی مغناطیسی
carburize
سخت گرداندن سطحی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
surface decarburization
کربن گیری سطحی
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
case hardening
سخت گردانی سطحی
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
adsorb
جذب سطحی کردن
octahedron
جسم هشت سطحی
adhesion force
نیروی کشش سطحی
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
case harden
سخت گردانی سطحی
skim sweeping
پاک کردن سطحی مینها
subaerial
واقع در قسمت سطحی خاک
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
carboard architecture
[مدل طراحی با سطحی صاف]
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
once-over
<idiom>
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
kitsch
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
sciolist
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
chireugi
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
sciolism
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com