English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
immeasurably بطور غیر قابل پیمایش
Other Matches
fathomable قابل پیمایش
mensurable قابل پیمایش واندازه گیری پیمودنی
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
capably بطور قابل
extricably بطور قابل تخلیص
imaginably بطور قابل تصور
divisibly بطور قابل تقسیم
flexibly بطور قابل انحناء
objectionably بطور قابل اعتراض
laudably بطور قابل ستایش
interchangeably بطور قابل معاوضه
admissibleness بطور قابل قبول
eligibly بطور قابل قبول
separably بطور قابل تفکیک
imputably بطور قابل اسناد
considerably بطور قابل ملاحظه
praiseworthily بطور قابل ستایش
remarkably بطور قابل ملاحظه
improvably بطور قابل ترقی
questionably بطور قابل تردید
excusably بطور قابل عفو
habitably بطور قابل سکونت
estimably بطور قابل احترام
aposematically بطور قابل گوشزد
justifiably بطور قابل تصدیق
noteworthily بطور قابل ملاحظه
heritably بطور قابل توارث
interestingly بطور قابل توجه
tolerably بطور قابل تحمل
practicably بطور قابل عبور
inheritably بطور قابل توارث
explosively بطور قابل احتراق
comparably بطور قابل مقایسه
reliably بطور قابل اعتماد
expansibly بطور قابل انبساط
presentably بطور قابل معرفی
perceptibly بطور قابل درک
justifiably بطور قابل تبرئه
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
irremeable بطور غیر قابل برگشت
inimitably بطور غیر قابل تقیلد
inaccessibly بطور غیر قابل دسترسی
inalienably بطور غیر قابل انتقال
notably بطور برجسته یا قابل ملاحظه
impregnably بطور غیر قابل تسخیر
incalculably بطور غیر قابل تخمین
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
survey پیمایش
traversal پیمایش
surveys پیمایش
surveyed پیمایش
scan پیمایش
scanned پیمایش
scans پیمایش
scaling پیمایش
scale factor پیمایش
mensuration پیمایش
scan line خط پیمایش
fathomable پیمایش پذیر
optical scanning پیمایش نوری
spanless پیمایش ناپذیر
traverse پیمایش کردن
immeasurability پیمایش ناپذیری
immeusurableness پیمایش ناپذیری
scan area ناحیه پیمایش
scan path مسیر پیمایش
traverses پیمایش کردن
closing بستن پیمایش
closed traverse پیمایش بسته
directional traverse پیمایش سمتی
traverse leg ساق پیمایش
open travers پیمایش باز
traversed پیمایش کردن
traversing پیمایش کردن
gaugeable پیمایش پذیر
traverse leg شاخه پیمایش
mensurability پیمایش پذیری
traverse station ایستگاه پیمایش
cursive scanning پیمایش با یک ترمینال ویدئویی
immeasurable پیمایش ناپذیر بیکران
surveyor's level تراز مساحی یا پیمایش
traverseal عمل طی کردن پیمایش
traversed حرکت سمتی پیمایش
traverse حرکت سمتی پیمایش
traversing حرکت سمتی پیمایش
geodetically موافق قاعده پیمایش
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
padding پیمایش لایه گذاری
traverses حرکت سمتی پیمایش
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
closing azimuth error اشتباه گرای بستن پیمایش
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
heliometer الت پیمایش قطر خورشید
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
chain survey پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
heliometry پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
hypsometry پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
refresh display cycle زمان میان پیمایش پرتوالکترونی روی یک صفحه نمایش
traingulation تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
opisometer الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
martially بطور جنگی بطور نظامی
incisively بطور نافذ بطور زننده
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presentable قابل معرفی قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presumable قابل استنباط قابل استفاده
adducible قابل اضهار قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
achievable قابل وصول قابل تفریق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
raster scan ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
transtively بطور
streakily بطور خط خط
wetly بطور تر
loosely بطور شل یا ول
lastingly بطور پا بر جا
confusedly بطور در هم و بر هم
atilt بطور کج
flabbily بطور شل و ول
meanly بطور بد
hellishly بطور جهنمی
histrionically بطور نمایش
mechanically بطور مکانیکی
magisterially بطور مطلق
disagreeably بطور نامطبوع
holily بطور مقدس
roughly بطور کلی
dispersedly بطور متفرق
holily بطور خاص
heterogeneously بطور جوربجور
highly بطور عالی
nationally بطور ملی
deservedly بطور سزاوار
simpliciter بطور مطلق
tamely بطور اهلی
tentatively بطور ازمایشی
flatly بطور مسطح
hip and thigh بطور کامل
reputedly بطور مشهور
solidly بطور استوار
magistrially بطور مطلق
incomprehensibly بطور نامفهوم
appropriately بطور مناسب
patently بطور اشکار
abundantly بطور فراوان
notoriously بطور اشکار
roundly بطور حسابی
inherently بطور ذاتی
inherently بطور ماندگار
percapita بطور سرانه
discernibly بطور معلوم
disconnectedly بطور منفصل
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com