English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
fugitively بطور فرار
Other Matches
lams فرار کردن گریختن فرار
lam فرار کردن گریختن فرار
lamming فرار کردن گریختن فرار
deserts کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
incisively بطور نافذ بطور زننده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
martially بطور جنگی بطور نظامی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
evasive فرار
to take flight فرار
escaping فرار
escape فرار
breakaway فرار
escapement فرار
escaped فرار
subtile فرار
mercurial فرار
volatile فرار
scape فرار
leg bail فرار
defection فرار
drive فرار گل زن
loup فرار
drives فرار گل زن
escapes فرار
transgressor فرار و
bridge escape فرار از پل
to run away فرار کردن
escape فرار کردن
to elope فرار کردن
scudding فرار از باد
get away فرار برو
scape of molecules فرار ملکول ها
skedaddle فرار کردن
fugitiveness تمایل به فرار
scape فرار کردن
to run off فرار کردن
skip of the mat فرار از تشک
escape فرار از خاک
fleeing فرار کردن
flee فرار کردن
escapes فرار کردن
escapes فرار از خاک
getaways گریز فرار
escapes گریز فرار
volatile compound ترکیب فرار
volatile file فایل فرار
fled فرار کرده
flees فرار کردن
escaped گریز فرار
trailing edge لبه فرار
escape گریز فرار
escapism فلسفه فرار
hot money پول فرار
volatile memory حافظه فرار
volatile file پرونده فرار
to run away فرار کردن
escaped فرار از خاک
getaway گریز فرار
nonvolatile غیر فرار
absconding فرار کردن
absconded فرار کردن
abscond فرار کردن
escaping گریز فرار
postern راه فرار
jailbreak فرار از زندان
jailbreaks فرار از زندان
escaped فرار کردن
escaping فرار از خاک
get away <idiom> فرار کردن
bolt-hole راه فرار
centrifugal فرار از مرکز
loup فرار کردن
flyaway فرار فراری
luft خانه فرار
guys فرار گریز
guy فرار گریز
capital flight فرار سرمایه
brain drain فرار مغزها
bolt-holes راه فرار
escapologist اهل فرار
I made good my escape . موفق به فرار شد
desertion فرار از خدمت
desertion فرار بیوفایی
escape trunk دهلیز فرار
escape velocity سرعت فرار
volatile storage حافظه فرار
fugitive ناپایدار فرار
flight of capital فرار سرمایه
scarpering فرار کردن
scarpered فرار کردن
volatility product فراورده فرار
scarper فرار کردن
escapologists اهل فرار
absconds فرار کردن
escape mechanism وسیله فرار
fugitives ناپایدار فرار
escape hatch دریچه فرار
tax evasion فرار از مالیات
scape وسیله فرار
escaping فرار کردن
scarpers فرار کردن
volatile storage انباره فرار
escapable فرار کردنی
volatility product محصول فرار
skulked از زیرمسئولیت فرار کردن
skulk از زیرمسئولیت فرار کردن
volatile oils روغنهای فرار یا بخارشدنی
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
To beak jail . از زندان فرار کردن
skulks از زیرمسئولیت فرار کردن
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
give out <idiom> اجازه فرار دادن
skulking از زیرمسئولیت فرار کردن
fly گریختن از فرار کردن از
He ran away from scool . از مدرسه فرار کرد
breach of prison جرم فرار از زندان
shooing باکیش فرار دادن
eloping گریختن فرار کردن
blockages راه فرار را بستن
elopes فرار کردن با معشوق
eloped گریختن فرار کردن
eloped فرار کردن با معشوق
tax loopholes روزنههای فرار مالیاتی
elope گریختن فرار کردن
shooed باکیش فرار دادن
shoo باکیش فرار دادن
blockage راه فرار را بستن
elope فرار کردن با معشوق
tax evasion فرار از پرداخت مالیات
eloping فرار کردن با معشوق
elopes گریختن فرار کردن
nonvolatile storage حافظه غیر فرار
flight square خانه فرار شطرنج
shoos باکیش فرار دادن
bleeds فرار کردن یک سیال
bleed فرار کردن یک سیال
malingering تعارض به منظور فرار ازخدمت
photonegative فرار کننده ودوشونده از نور
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
kick فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicked فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
to overrun one's creditors از دست بستانکاران فرار کردن
kicks فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
skirl بسرعت باد فرار کردن
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
kicking فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
To block the escape routes. راههای فرار را مسدود کردن
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
Tell me hpw you escaped. برایم بگه چطور فرار کردی
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolts فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
zapp flap شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
bolted فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolting فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
Tell me how you escaped? بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
fire escape پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
draft dodgers کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
draft dodger کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
fire escapes پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
escapade فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
boat people پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
escapades فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
escapism خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
negligent escape فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
shunpike جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
static حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evading فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
colder اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evaded فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
coldest اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evade فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
colds اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evasion and scape تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com