English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
flexibly بطور قابل انحناء
Other Matches
inflexibly بطور غیرقابل انحناء
limsy قابل انحناء
wiry قابل انحناء
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
curvature انحناء مقدار انحناء
capably بطور قابل
perceptibly بطور قابل درک
aposematically بطور قابل گوشزد
eligibly بطور قابل قبول
admissibleness بطور قابل قبول
imputably بطور قابل اسناد
divisibly بطور قابل تقسیم
habitably بطور قابل سکونت
heritably بطور قابل توارث
inheritably بطور قابل توارث
imaginably بطور قابل تصور
extricably بطور قابل تخلیص
explosively بطور قابل احتراق
expansibly بطور قابل انبساط
improvably بطور قابل ترقی
presentably بطور قابل معرفی
excusably بطور قابل عفو
estimably بطور قابل احترام
reliably بطور قابل اعتماد
praiseworthily بطور قابل ستایش
questionably بطور قابل تردید
considerably بطور قابل ملاحظه
interchangeably بطور قابل معاوضه
laudably بطور قابل ستایش
practicably بطور قابل عبور
interestingly بطور قابل توجه
tolerably بطور قابل تحمل
justifiably بطور قابل تبرئه
separably بطور قابل تفکیک
noteworthily بطور قابل ملاحظه
objectionably بطور قابل اعتراض
justifiably بطور قابل تصدیق
comparably بطور قابل مقایسه
remarkably بطور قابل ملاحظه
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
inimitably بطور غیر قابل تقیلد
irremeable بطور غیر قابل برگشت
incalculably بطور غیر قابل تخمین
notably بطور برجسته یا قابل ملاحظه
impregnably بطور غیر قابل تسخیر
immeasurably بطور غیر قابل پیمایش
inalienably بطور غیر قابل انتقال
inaccessibly بطور غیر قابل دسترسی
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
flection انحناء
deflexion انحناء
total curvature انحناء کل
infelection انحناء
winds انحناء
wind انحناء
curve انحناء
curves انحناء
incurve انحناء
inflexion انحناء
camber انحناء
cambers انحناء
flexure انحناء
flexture انحناء
curvature انحناء
flexion انحناء
flexuosity انحناء
curving انحناء
tortuosity انحناء
degree of curve درجه انحناء
crookedness انحناء و کج شدگی
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius of curvature شعاع انحناء
deflections انحناء خم سازی
inflexible انحناء ناپذیر
compound curve انحناء مرکب
deflection انحناء خم سازی
pliancy انحناء پذیری
inflexions انحناء صرف فعل
inflections انحناء صرف فعل
inflection انحناء صرف فعل
inflexibility سفتی انحناء نا پذیری
flatfoot ازبین رفتن انحناء کف پا
aspheric شبیه کره انحناء دار
pliable انحناء پذیر نرم شدنی
losse jointed دارای مفاصل نرم وقابل انحناء
curvacious دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
curvaceous دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
semirigid دارای مخزن گاز استوانهای شکل وقابل انحناء
geostrophic وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially بطور جنگی بطور نظامی
incisively بطور نافذ بطور زننده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly بطور غلط بطور نامناسب
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
achievable قابل وصول قابل تفریق
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
adducible قابل اضهار قابل ارائه
observable قابل مشاهده قابل گفتن
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
sensible قابل درک قابل رویت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
atilt بطور کج
lastingly بطور پا بر جا
transtively بطور
streakily بطور خط خط
confusedly بطور در هم و بر هم
loosely بطور شل یا ول
flabbily بطور شل و ول
meanly بطور بد
wetly بطور تر
indefinitely بطور نامعین
intermediately بطور متوسط
agreeably بطور دلپذیر
interruptedly بطور غیرمسلسل
invcersely بطور وارونه
inviolably بطور مصون
interruptedly بطور گسیخته
intransitively بطور لازم
vividly بطور روشن
brightly بطور روشن
irrelatively بطور نامربوط
natively بطور ساده
natively بطور طبیعی
irrefragably بطور بی جواب
irrefragably بطور تردیدناپذیر
commodiously بطور راحت
animally بطور حیوانی
amply بطور فراوان
sadly بطور محزون
viciously بطور فاسد
similarly بطور مشابه
negligibly بطور جزئی
comkplimentarily بطور تعارفی
compatibly بطور موافق
compositely بطور مرکب
niceand بطور رضایتبخش
irrelevantly بطور بی ربط
indefinitely بطور نامحدود
numbly بطور بیحس
inherently بطور ماندگار
inherently بطور ذاتی
roundly بطور حسابی
notoriously بطور اشکار
contrary to nature بطور معجزه
patently بطور اشکار
at will بطور دلخواه
injuriously بطور مضر
numerously بطور متعدد
nutritiously بطور مغذی
catercorner بطور مورب
obliquely بطور مایل
obedienlv بطور مطیع
nutritively بطور مغذی
glumly بطور کدر
inharmoniously بطور ناموزون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com