English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
arbitrarily بطور قراردادی
Other Matches
discharge of contract انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
contracted قراردادی
default قراردادی
arbitrary قراردادی
defoult قراردادی
advice code کد قراردادی
bespoke قراردادی
bespoken قراردادی
defaults قراردادی
based on a contract قراردادی
contractual قراردادی
conventional قراردادی
defaulted قراردادی
defaulting قراردادی
agreed point نقطه قراردادی
arbitrary دلبخواه قراردادی
convectional current جریان قراردادی
conventional current جریان قراردادی
agreement water rate نرخ قراردادی اب
prosign علامت قراردادی
formal charge بار قراردادی
contractual liability مسئوولیت قراردادی
unconventional غیر قراردادی
code نشانه قراردادی
conventions ائین قراردادی
convention ائین قراردادی
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
contracted weaver بافنده قراردادی
contractual relationship رابطه قراردادی
award a contract قراردادی را واگذار کردن
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
legal assistance علایم قراردادی نقشه
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
military symbols علایم قراردادی نظامی
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
base symbol علایم قراردادی مبنا
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
default setting تنظیم پیش فرض یا قراردادی
default font فونت پیش فرض یا قراردادی
taxiing عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi squadder بازیگر عضو گروه قراردادی
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxied عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi عضو گروه بازیگران قراردادی
advice code کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
all in contract قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
conventionalist کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
conventionally برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively بطور نافذ بطور زننده
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
martially بطور جنگی بطور نظامی
improperly بطور غلط بطور نامناسب
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
notional aircraft هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
atilt بطور کج
wetly بطور تر
lastingly بطور پا بر جا
meanly بطور بد
flabbily بطور شل و ول
confusedly بطور در هم و بر هم
transtively بطور
streakily بطور خط خط
loosely بطور شل یا ول
connectedly بطور متصل
cozily بطور راحت
briefly speaking بطور خلاصه
preposterously بطور مهمل
preciously بطور گرانبها
deplorably بطور اسفناک
pregnantly بطور پر معنی
preposterously بطور غیرطبیعی
declaredly بطور اعلام
bountifully بطور فراوانی
preposterously بطور نا معقول
preliminarily بطور مقدمه
destructively بطور مخرب
destructively بطور مهلک
cephalad بطور راسی
barbarously بطور غلط
plaintively بطور غم انگیز
dispersedly بطور متفرق
disconnectedly بطور منفصل
discernibly بطور معلوم
disagreeably بطور نامطبوع
dingily بطور تیره
digressively بطور منحرف
prosperouly بطور مساعد
plenarily بطور کامل
detestably بطور منفور
determinately بطور معین
desultorily بطور بی ترتیب
preventively بطور دافع
by contract بطور مقاطعه
contagiously بطور مسری
problematically بطور مشکوک
compulsorily بطور اجباری
comprehensively بطور جامع
comprehensibly بطور مفهوم
compatibly بطور موافق
commodiously بطور راحت
chimerically بطور واهی
choicely بطور پسندیده
circularly بطور مدور
clandestinely بطور مخفی
comkplimentarily بطور تعارفی
cloudily بطور تیره
consumedly بطور زیاد
once and a way بطور قطعی
by way of exception بطور استثناء
cannily بطور عاقلانه
cardinally بطور مهم
practicably بطور عملی
prevalently بطور شایع
on a daily basis <adv.> بطور روزانه
compositely بطور مرکب
contrary to nature بطور معجزه
primely بطور اعلی
catercorner بطور مورب
catercornered بطور مورب
centrically بطور مرکزی
contrarily بطور متضاد
prolifically بطور بارخیز
homogeneously بطور همجنس
frightfully بطور مخوف
illusorily بطور فریبنده
illusively بطور فریبنده
fascinatingly بطور فریبنده
enchantingly بطور فریبنده
charmingly بطور فریبنده
materially بطور عمده
chiefly بطور عمده
indistinctly بطور نامعلوم
dispiritedly بطور افسرده
dejectedly بطور افسرده
shockingly بطور انزجاراور
seductively بطور فریبنده
seriatim بطور مسلسل
royally بطور شاهانه
savourily بطور با مزه
secondarily بطور متوسط
intricately بطور پیچیده
acceptably بطور پسندیده
ineffectually بطور بی فایده
ineffectually بطور بیهوده
secundine naturam بطور طبیعی
serially بطور مسلسل
increasingly بطور زیادشونده
serially بطور ردیف
signally بطور برجسته
simpliciter بطور مطلق
sprucely بطور اراسته
inadequately بطور نامناسب
sprucely بطور قشنگ
decidedly بطور قطعی
decidedly بطور مصمم
emphatically بطور قطعی
emphatically بطور موکد
decisively بطور قطعی
tacitly بطور ضمنی
locally بطور موضعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com