Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
Other Matches
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
hidden
مکتوم
occult
مکتوم
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
recondite
پوشیده
defilade
پوشیده
overcast
پوشیده
crypto
پوشیده
covert
پوشیده
painted
پوشیده
latent
پوشیده
inapparent
پوشیده
occult
پوشیده
veiled
پوشیده
dressed
پوشیده
shaded
پوشیده
privates
پوشیده
furriest
خز پوشیده
furry
خز پوشیده
feathered
پوشیده
florid
پوشیده از گل
private
پوشیده
larvated
پوشیده
impenetrable
پوشیده
crested
پوشیده
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
بطور جنگی بطور نظامی
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
incisively
بطور نافذ بطور زننده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
secrets
اسرارامیز پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
sadly dressed
جامه غم پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
stubbly
پوشیده از کاهبن
shod
کفش پوشیده
surmounted with snow
پوشیده از برف
snowy
پوشیده از برف
snow clad
برف پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
covert
پوشیده پوشپر
storehouses
انبار سر پوشیده
solvated
حلال پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
grassy
پوشیده از چمن
glace
پوشیده ازشکر
shrubby
پوشیده از بوته
uncovered
غیر پوشیده
habilitate
لباس پوشیده
acloud
پوشیده از ابر
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
cryptical
پوشیده مرموز
feathery
پوشیده ازپر
bosky
پوشیده ازبیشه
bosky
پوشیده از بوته
armor basis
پوشیده با زره
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
covered space
فضای سر پوشیده
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
concealed
پوشیده شده
defiladed area
منطقه پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
covered position
موضع پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
covered space
فضای پوشیده
mystic sense
معنی پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
masked depression
افسردگی پوشیده
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
cryptonym
نام پوشیده
beetle
پوشیده شدن
beetles
پوشیده شدن
cryptogenous
پوشیده سبب
verrucose
پوشیده از گندمه
plumbeous
پوشیده از سرب
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
blotchy
پوشیده از لکه
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
woody
چوبی پوشیده از چوب
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
covered approach
راه نفوذی پوشیده
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
gesso
سطح پوشیده از بتونه
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
ermined
جامه قاقم پوشیده
incog
پوشیده بانام عوضی
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
in mourning
جامه ماتم پوشیده
rich clad
جامه فاخر پوشیده
bushed
ازبوته پوشیده شده
he wears black
سیاه پوشیده است
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com