Dictiornary-Farsi | بطور چاره ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (12 milliseconds)

English	Persian
irredeemably	بطور چاره ناپذیر
indispensably	بطور چاره ناپذیر
irremediably	بطور چاره ناپذیر


Search result with all words

irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
Other Matches

engrained	چاره ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
irremediable	چاره ناپذیر
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
inexhaustibly	بطور خستگی ناپذیر
immitigably	بطور تخفیف ناپذیر
intabgibly	بطور لمس ناپذیر
penetrably	بطور نفوذ ناپذیر
indescribably	بطور وصف ناپذیر
invincibly	بطور شکست ناپذیر
insuperably	بطور شکست ناپذیر
inexcusably	بطور عذر ناپذیر
indestructibly	بطور فنا ناپذیر
deathlessly	بطور فنا ناپذیر
inerrably	بطور لغزش ناپذیر
inseparably	بطور تجزیه ناپذیر
indefensibly	بطور دفاع ناپذیر
inscrutably	بطور تفحص ناپذیر
inestimably	بطور تقدیر ناپذیر
indefatigably	بطور خستگی ناپذیر
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
immiscibly	بطور امیزش ناپذیر
indefeasibly	بطور فسخ ناپذیر
immutably	بطور تغییر ناپذیر
impalpably	بطور لمس ناپذیر
incurably	بطور علاج ناپذیر
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
insufferably	بطور تحمل ناپذیر
insupportably	بطور تحمل ناپذیر
invulnerably	بطور شکست ناپذیر
invulnerably	بطور زخم ناپذیر
intolerably	بطور تحمل ناپذیر
irresistibly	بطور مقاومت ناپذیر
irreparably	بطور جبران ناپذیر
imperviously	بطور خلول ناپذیر
imperishably	بطور زوال ناپذیر
irreversibly	بطور تغییر ناپذیر
interminably	بطور پایان ناپذیر
irremovably	بطور عزل ناپذیر
irremissibly	بطور بخشش ناپذیر
inviolably	با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
impassively	بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
imperturbably	با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
remedying	چاره
remediless	بی چاره
alternative	چاره
alternatives	چاره
shiftless	بی چاره
resourc	چاره
remedied	چاره
remedies	چاره
makeshift	چاره
recourse	چاره
remedy	چاره
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitability	چاره ناپذیری
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
irremediableness	چاره ناپذیری
pis aller	اخرین چاره
remediable	چاره پذیر
make do	چاره موقتی
mitraille	چاره پاره
stopgap	چاره موقت
resourceful	چاره ساز
solution	چاره سازی
irretrievability	چاره ناپذیری
solutions	چاره سازی
It cant be helped.	چاره ای نیست
the remedy lies in this	چاره ان اینست
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
an active remedy	چاره موثر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable	چاره نا پذیر
inescapable	چاره نا پذیر
stopgaps	چاره موقت
To find a way out. To find a remedy.	چاره پیدا کردن
indispensability	چاره ناپذیری اقتضا
indispensable	چاره نا پذیر ضروری
to seek a remedy for something	چاره جویی کردن
remedial	چاره ساز شفابخش
stop gap	وسیله یا چاره موقتی
the only remedy is patience	چاره ان شکیبایی است
To seak a remedy.	چاره جویی کردن
boot	اخراج چاره یافایده
dispensable	چاره پذیر غیرضروری
i had no a	چاره دیگری نداشتم
pis aller	اخرین پناه چاره
makeshift	چاره موقتی ادم رذل
death is inevitable	مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
What can one do about it?	چاره کدام است ( چیست ) ؟
helped	مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helps	مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
haematogen	دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
help	مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought	چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
to seek a remedy for something	چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
It just cant be helped .	کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
afterthoughts	فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
He is incorrigible.	این آدم چاره اش نمی شود ( اصلاح پذیر نیست )
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially	بطور جنگی بطور نظامی
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
incisively	بطور نافذ بطور زننده
waterproofed	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
nondescript	وصف ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indefatigable	خستگی ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
atomic	تجزیه ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
irreparable	جبران ناپذیر
invincible	شکست ناپذیر
incorrigible	اصلاح ناپذیر
indestructible	فنا ناپذیر
irredeemable	پایان ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر