English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
untread بعقب گام برداشتن
Other Matches
back بعقب رفتن بعقب بردن
backs بعقب رفتن بعقب بردن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
rearwards بعقب
retroverted بعقب برگشته
sternway حرکت بعقب
resupine بعقب برگشته
reversion برگشتگی بعقب عود
backspin چرخش و غلطیدن گوی بعقب
undercuts ضربه قوسدار با چرخش بعقب
undercut ضربه قوسدار با چرخش بعقب
backcross چند پشت بعقب برگشتن
snowplow توقف با بردن پاشنه ها بعقب
receded دور شدن بعقب سرازیرشدن
receding دور شدن بعقب سرازیرشدن
recede دور شدن بعقب سرازیرشدن
wavy جنبش بعقب و جلو متموج
recedes دور شدن بعقب سرازیرشدن
retroflex خمیده بعقب قفا رفتن زبان
kick out وزن خود را بعقب تخته موج بردن
pickup انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
three turn چرخش از جلو بعقب و بعکس با تغییر لبه اسکیت
countering چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
countered چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
drop mohawk چرخش از جلو بعقب و بعکس و برگشت روی پای اصلی
in irons نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
climber پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
sealsking نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
mohawk چرخش از جلو بعقب و بعکس از روی یک پا به روی پای دیگر
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
takes برداشتن
delete برداشتن
remove برداشتن
take برداشتن
glom برداشتن
includes در برداشتن
deleted برداشتن
deletes برداشتن
deleting برداشتن
pickup برداشتن
ingather برداشتن
ingether برداشتن
countertrace برداشتن از
flaw مو برداشتن
flaws مو برداشتن
moistening نم برداشتن
include در برداشتن
pick up برداشتن
removing از جا برداشتن
removing برداشتن
sublate برداشتن
take up برداشتن
lifted برداشتن
to mop up برداشتن
to pick up برداشتن
to pull off برداشتن
to run away with برداشتن
to take up برداشتن
lift برداشتن
remove از جا برداشتن
removes برداشتن
lifts برداشتن
lifting برداشتن
removes از جا برداشتن
decode برداشتن رمز
decoded برداشتن رمز
decodes برداشتن رمز
flaw ترک برداشتن
to come at a bound <idiom> خیز برداشتن
flaws ترک برداشتن
run away with برداشتن و در رفتن
make a copy of رونوشت برداشتن
cease دست برداشتن
twists تاب برداشتن
transcribes رونوشت برداشتن
transcribing رونوشت برداشتن
resign دست برداشتن
desist دست برداشتن
surmount ازمیان برداشتن
surmounted ازمیان برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
surmounts ازمیان برداشتن
twist تاب برداشتن
twisting تاب برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
dequeue برداشتن اقلام یک صف
remove slag سرباره را برداشتن
emarginate برداشتن حاشیه از
give up دست برداشتن از
to have one's p taken عکس برداشتن
to fly to arms سلاح برداشتن
to d. the cloth رومیزی را برداشتن
to carry arms سلاح برداشتن
ingether خرمن برداشتن
picturize فیلم برداشتن از
off take rudder سکان برداشتن
demountable قابل برداشتن
shuffle off به عجله برداشتن
to break step غلط پا برداشتن
feet پاچنگال برداشتن
heave خیز برداشتن
heaved خیز برداشتن
unhood سرپوش برداشتن از
uncap سر پوش برداشتن از
uncap کلاه از سر برداشتن
to take the photograph of عکس برداشتن از
to take off برداشتن بردن
to sweep away ازمیان برداشتن
to receive a wound زخم برداشتن
break step غلط پا برداشتن
snap up تند برداشتن
removes برداشتن مهر
unveils حجاب برداشتن
machines براده برداشتن
machined براده برداشتن
machine براده برداشتن
spoon با قاشق برداشتن
elide ازاخر برداشتن
elided ازاخر برداشتن
elides ازاخر برداشتن
eliding ازاخر برداشتن
list سیاهه برداشتن
step قدم برداشتن
step گام برداشتن
unveiling حجاب برداشتن
clearance برداشتن مانع
unveiled حجاب برداشتن
removing برداشتن مهر
spooned با قاشق برداشتن
spooning با قاشق برداشتن
spoons با قاشق برداشتن
gait گام برداشتن
remove برداشتن مهر
warp تاب برداشتن
warped تاب برداشتن
warps تاب برداشتن
maps نقشه برداشتن از
map نقشه برداشتن از
unveil حجاب برداشتن
stepping قدم برداشتن
stepping گام برداشتن
unmasks نقاب برداشتن از
polled نمونه برداشتن
poll نمونه برداشتن
polls نمونه برداشتن
cracks شکاف برداشتن
crack شکاف برداشتن
unmasking نقاب برداشتن از
unmasked نقاب برداشتن از
transcribed رونوشت برداشتن
transcribe رونوشت برداشتن
unmask نقاب برداشتن از
racing of generator دور برداشتن مولد
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
to run away with برداشتن ودر رفتن
cracks شکاف برداشتن ترکیدن
to sel a person a pup کلاه کسیرا برداشتن
to take notes of یاد داشت برداشتن از
remove the seal from مهر چیزی را برداشتن
leave alone <idiom> دست از سر کسی برداشتن
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
disburden بار از دوش برداشتن
ingather انباشتن خرمن برداشتن
crack شکاف برداشتن ترکیدن
racing of motor دور برداشتن موتور
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
work in مشکلات را از میان برداشتن
overcrop زیاد حاصل برداشتن از
to get anything out of the way کاری را ازمیان برداشتن
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
to have two strings to one bow با یک دست دو هندوانه برداشتن
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand دست بدعا برداشتن
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
paced شیوه گام برداشتن
pace شیوه گام برداشتن
paces شیوه گام برداشتن
decontrol دست از کنترل برداشتن
defuse فیوز بمب را برداشتن
defused فیوز بمب را برداشتن
defuses فیوز بمب را برداشتن
defusing فیوز بمب را برداشتن
To pluck ones eyebrows. زیر ابرو برداشتن
withdraws عقب کشیدن برداشتن
withdraw عقب کشیدن برداشتن
curls تاب برداشتن فردادن
curled تاب برداشتن فردادن
curl تاب برداشتن فردادن
yerk هل دادن شکاف برداشتن
to whisk away or off تند بردن برداشتن
buckles تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
spread oneself too thin <idiom> با یک دست چند هندوانه برداشتن
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com