Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
Other Matches
cost plus a fixed fee
هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
costs
هزینه دادرسی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
with costs
با هزینه دادرسی
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
security for cost
تامین هزینه دادرسی
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
adside from
بعلاوه
thereto
بعلاوه
furthers
بعلاوه
as well as
بعلاوه
furthering
بعلاوه
furthered
بعلاوه
further
بعلاوه
plus
بعلاوه
therewithal
بعلاوه
supra
بعلاوه
as well
بعلاوه
far
بعلاوه
again
بعلاوه
likewise
هم بعلاوه
furthermore
<adv.>
بعلاوه
therewith
بعلاوه
on top of
<idiom>
بعلاوه
moreover
<adv.>
بعلاوه
additionally
<adv.>
بعلاوه
also
[moreover]
<adv.>
بعلاوه
forby
<adv.>
بعلاوه
in a. to
بعلاوه
forbye
بعلاوه
beyond that
<adv.>
بعلاوه
on top of this
<adv.>
بعلاوه
over and above
<adv.>
بعلاوه
what is more
<adv.>
بعلاوه
on top of that
<adv.>
بعلاوه
on to
<adv.>
بعلاوه
in addition
<adv.>
بعلاوه
aside from that
<adv.>
بعلاوه
withal
بعلاوه
further
[moreover]
<adv.>
بعلاوه
into the bargain
بعلاوه
besides
<adv.>
بعلاوه
farther
بعلاوه قدری
plus signs
علامت بعلاوه
plus sign
علامت بعلاوه
besides
بعلاوه نزدیک
also
همینطور بعلاوه
too
بعلاوه نیز
cost plus
بعلاوه سود معینی
beside
دریک طرف بعلاوه
One plus one is
[equal]
two.
یک بعلاوه یک برابر
[است با]
دو.
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
hearings
دادرسی
hearing
دادرسی
litigation
دادرسی
justiceship
دادرسی
trials
دادرسی
legal procedure
دادرسی
justicing
دادرسی
trial
دادرسی
judgements
دادرسی فتوی
judgements
دادرسی داوری
hearings
استماع دادرسی
judgments
دادرسی داوری
hearing
استماع دادرسی
trial in presence of the parties
دادرسی حضوری
judgement
دادرسی داوری
judgement
دادرسی فتوی
re hearing
اعاده دادرسی
public trial
دادرسی علنی
judgments
دادرسی فتوی
criminal proceedings
دادرسی جزائی
new trial
اعاده دادرسی
military justice
دادرسی نظامی
civil litigation
دادرسی مدنی
prosecution team
تیم دادرسی
justiciable
قابل دادرسی
judgment
داوری دادرسی
ex parte trial
دادرسی غیابی
venues
محل دادرسی
venue
محل دادرسی
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
stay of proceedings
توقیف دادرسی
speedy trial
دادرسی فوری
summery proceedings
دادرسی اختصاری
procedure
ایین دادرسی
costs
خسارت دادرسی
re trial
اعاده دادرسی
kelvin
درجه حرارت کلوین که برابردرجه سانتیگراد بعلاوه عدد372 است
law of civil procedure
ائین دادرسی مدنی
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
hearing incamera
دادرسی غیر علنی
in camera proceedings
دادرسی غیر علنی
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
code of procedure
قانون ایین دادرسی
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
law of procedure
قانون ائین دادرسی
law of criminal procedure
ائین دادرسی کیفری
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
to delay the proceedings
به تأخیر انداختن دادرسی
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
inquisitorial procedure
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
mistrial
دادرسی پوچ وبی نتیجه
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
oyez
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judging
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judges
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
legal aid
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
lyuch law
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
equitable estate
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
refresher
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
musicom
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
summing up evidence
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
to hear a case
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
out goings
هزینه
tolling
هزینه
toll
هزینه
cost benefit ratio
هزینه
tolls
هزینه
voucher
هزینه
outgoing
هزینه
tab
هزینه
tabs
هزینه
vouchers
هزینه
light expense
هزینه کم
battels
هزینه
benefit cost analysis
هزینه
charge
هزینه
overall cost
هزینه کل
mise
هزینه
outgo
هزینه
charges
هزینه
overhead expenses
به هزینه
at the expence of
به هزینه
at someone expense
به هزینه
eight bit system
کم هزینه
expenditures
هزینه ها
outlays
هزینه
total cost
هزینه کل
disbursement
هزینه
levied
هزینه
levies
هزینه
levy
هزینه
outgoings
هزینه
levying
هزینه
cost
هزینه
expenditure
هزینه
outlay
هزینه
goings-on
هزینه ها
cost expenditure
هزینه
expense
هزینه
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
living expenses
هزینه زندگی
labor cost
هزینه کار
energy expenditure
هزینه انرژی
initial expenses
هزینه ابتدائی
extra expenses
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
at the expense of recovery
در هزینه های بازیابی
job costing
ارزیابی هزینه ها
dockage
هزینه اسکله
defrayal
تحمل هزینه
economic cost
هزینه اقتصادی
decreasing cost
هزینه نزولی
indirect materials
هزینه موادغیرمستقیم
joint costs
هزینه مشترک
debit note
سند هزینه
differential cost
هزینه نهایی
current expenditure
هزینه جاری
incremental cost
هزینه نهایی
direct cost
هزینه مستقیم
initial expenses
هزینه نخستین
historical costs
هزینه واقعی
extra cost
هزینه اضافی
family expenditure
هزینه خانواده
family expenditure
هزینه خانوار
first cost
هزینه اولیه
historical costs
هزینه اولیه
flow of expenditure
جریان هزینه
flow of expenditure
گردش هزینه
handing charge
هزینه باربری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com