Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (15 milliseconds)
English	Persian
omen	بفال نیک گرفتن
omens	بفال نیک گرفتن
to consider as agood a	بفال نیک گرفتن
Other Matches
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
acclimatises	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
raclaim	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retakes	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
retaken	پس گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
retake	پس گرفتن
get	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
capture	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
captures	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
to lay a wager	گرفتن
overtake	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
overtaken	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to hunt out	گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
capturing	گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
false grip	گرفتن
cork	گرفتن
takes	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
ceasing	گرفتن
ceases	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to draw back	پس گرفتن
ceased	گرفتن
cease	گرفتن
obturate	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
to catch on	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
break out	در گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
withdrawals	پس گرفتن
pushing	گرفتن
seizes	گرفتن
infold	در بر گرفتن
retaking	پس گرفتن
take	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
skim	گرفتن کف
adeem	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
indwell	جا گرفتن
puddle	گل گرفتن
catch on	گرفتن
puddles	گل گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
holds	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
to take up	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
grabbed	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
to bring to a stop	را گرفتن
skims	گرفتن کف
lute	گل گرفتن
grabbing	گرفتن
to break in	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
grabs	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
wed	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
hold	گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
catch	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
detracts	گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
detract	گرفتن
skim	کف گرفتن از
deglutinate	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
recapturing	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
nail	گرفتن
recapture	پس گرفتن
unsay	پس گرفتن
nailed	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
accustoming	خو گرفتن
accustoms	خو گرفتن
overtakes	گرفتن
nails	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
corks	گرفتن
lutes	گل گرفتن
acquire	گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
grab	گرفتن
to call back	پس گرفتن
wive	زن گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
tong	گرفتن
niggles	خرده گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
to carry a cane	عصادست گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
niggled	خرده گرفتن
niggle	خرده گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
to catch up	گرفتن ربودن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
monopolised	امتیازانحصاری گرفتن
to call into requisition	باز گرفتن
to blow one's nose	دماغ گرفتن
flood	سیل گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
flooded	سیل گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
floods	سیل گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com