Dictiornary-Farsi | بقدر یک اتاق پر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
roomful	بقدر یک اتاق پر
roomfuls	بقدر یک اتاق پر


Other Matches

as much as	بقدر,
compartmentalised	اتاق اتاق کردن
compartmentalizing	اتاق اتاق کردن
compartmentalized	اتاق اتاق کردن
compartmentalize	اتاق اتاق کردن
compartmentalising	اتاق اتاق کردن
compartmentalises	اتاق اتاق کردن
compartmentalizes	اتاق اتاق کردن
for	درمدت بقدر
pocketfuls	بقدر یک جیب
glassful	بقدر یک لیوان
plentifully	بقدر کفایت
sackful	بقدر یک گونی
shovelful	بقدر یک بیلچه
spadeful	بقدر یک بیل
plates	بقدر یک بشقاب
plate	بقدر یک بشقاب
skep	بقدر یک سبد
to the number of 0	بقدر هفتاد
pocketful	بقدر یک جیب
pails	بقدر یک سطل
sufficiently	بقدر کفایت
adequately	بقدر کافی
plateful	بقدر یک بشقاب
platefuls	بقدر یک بشقاب
adequately [sufficiently] <adv.>	بقدر کفایت
sufficiently <adv.>	بقدر کافی
pail	بقدر یک سطل
adequately [sufficiently] <adv.>	بقدر کافی
sufficiently <adv.>	بقدر کفایت
pricks	زخم بقدر سرسوزن
i have had sufficientfor	بقدر کفایت خوردم
pricking	زخم بقدر سرسوزن
pricked	زخم بقدر سرسوزن
prick	زخم بقدر سرسوزن
teacupful	بقدر یک فنجان چای
teaspoonfuls	بقدر یک قاشق چای خوری
scoops	بقدر یک چمچه بیرون اوردن
tablespoonsful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls	بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonful	بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonsful	بقدر یک قاشق چای خوری
here is bread in plenty	نان بقدر کفایت هست
duly	حسب الوفیفه بقدر لازم
scooped	بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scoop	بقدر یک چمچه بیرون اوردن
it is plenty good enough	بقدر کفایت خوب است
scooping	بقدر یک چمچه بیرون اوردن
monomolecular	دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
My tea is not cool enough to drink.	چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
tun	بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
room mate	هم اتاق
room	اتاق
rooms	اتاق
chamber	اتاق
chambers	اتاق
Room 123	اتاق 123
a double room	یک اتاق دو نفره
houseroom	اتاق خانه
common rooms	اتاق استادان
waiting-room	اتاق انتظار
a single room	یک اتاق یک نفره
reception room	اتاق انتظار
reception room	اتاق پذیرایی
reception rooms	اتاق پذیرایی
reception rooms	اتاق انتظار
reading rooms	اتاق قرائت
newsrooms	اتاق نودادنگاری
reading room	اتاق قرائت
newsrooms	اتاق خبر
newsroom	اتاق نودادنگاری
common room	اتاق استادان
newsroom	اتاق خبر
Get out of the room.	از اتاق بروبیرون
a sinlge room	یک اتاق یک نفره
Elephant in the living room	فیل در اتاق نشیمن
vestibular	اتاق کوچک بدن
long gallery	اتاق طویل
keeping-room	اتاق نشیمن
dortour	اتاق خواب
dorter	اتاق خواب
common joist	تیر کف اتاق
batten	[تخته ی کف اتاق ]
assmbly-room	اتاق همایش
ante-chamber	اتاق انتظار
living room	اتاق نشیمن
clearing house	اتاق تهاتر
sickrooms	اتاق بیمار
sickroom	اتاق بیمار
studios	اتاق کار
studio	اتاق کار
chamber of commerce	اتاق تجارت
surgery	اتاق جراحی
room temperature	دمای اتاق
surgeries	اتاق جراحی
operations room	اتاق عملیات
wheelhouses	اتاق سکان
wheelhouse	اتاق سکان
living rooms	اتاق نشیمن
sitting-rooms	اتاق نشیمن
sitting-room	اتاق نشیمن
sitting room	اتاق نشیمن
distorted room	اتاق خطاانگیز
linoleum	مشمع کف اتاق
clearing houses	اتاق تهاتر
snow cave	اتاق برفی
chamber of trade	اتاق تجارت
undercroft	اتاق کلیسا
chamber of commerce	اتاق بازرگانی
vacuum chamber	اتاق خلاء
chamber of trade	اتاق بازرگانی
tearoom	اتاق چای
studding	ارتفاع اتاق
chamber of shipping	اتاق کشتیرانی
bed and breakfast	اتاق و صبحانه
toolroom	اتاق ابزار
spence	اتاق ناهارخوری
war room	اتاق جنگ
spense	اتاق ناهارخوری
war room	اتاق عملیات
chambers	اتاق خواب خوابگاه
workshop	اتاق کار کارگاه
chamber	اتاق خواب خوابگاه
cabins	اتاق کوچک قایق
cabin	اتاق کوچک قایق
calefactory	[اتاق گرم صومعه]
emergency medical treatment room	اتاق عمل اورژانس
cella	[اتاق مطالعه ی راهبها]
workshops	اتاق کار کارگاه
enclosure	اتاق راهبان [دین]
emergency room [American E] [e.r.] [ER]	اتاق عمل اورژانس
Casuality [British E]	اتاق عمل اورژانس
casuality department [British E]	اتاق عمل اورژانس
vestibular	مربوط به اتاق کوچک
A+E unit [British E]	اتاق عمل اورژانس
Accident and Emergency	اتاق عمل اورژانس
stokehold	اتاق اتشخانه کشتی
playrooms	اتاق بازی کودکان
Br	مخفف اتاق خواب
workroom	اتاق کار کارگاه
undercroft	اتاق زیر زمینی
playroom	اتاق بازی کودکان
I'd like a sinlge room.	من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a double room	من یک اتاق دو نفره میخواهم.
lead chamber process	فرایند اتاق سربی
vestry	اتاق دعا رخت کن
I'd like a room with twin beds.	من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I'd like a room with bath.	من یک اتاق با حمام میخواهم.
vestries	اتاق دعا رخت کن
Fine, I will take it.	خوب من اتاق را میخواهم.
Operation room.	اتاق عمل ( بیمارستان )
halls	اتاق بزرگ دالان
hall	اتاق بزرگ دالان
Mary is in the next room.	ماری در اتاق پهلویی است.
studies	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
redid	دوباره اتاق را تزئین کرد
study	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
redo	دوباره اتاق را تزئین کرد
redoes	دوباره اتاق را تزئین کرد
studying	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
cattle [rooms] of the worst description	دام [اتاق] در بدترین وضعیت
redoing	دوباره اتاق را تزئین کرد
redone	دوباره اتاق را تزئین کرد
Egyptian hall	[اتاق عمومی مستطیل شکل]
My room hasn't been prepared.	اتاق من آماده نشده است.
smoking room	اتاق ویژه سیگار کشیدن
What is my room number?	شماره اتاق من چند است؟
May I see the room?	آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
I'd like a double bed room.	من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
Do you have any vacancies?	آیا اتاق خالی دارید؟
NO VACANCIES	اتاق خالی موجود نیست.
international chamber of commerce	اتاق بازرگانی بین المللی
deckhouse	اتاق روی عرشه کشتی
She entered the room as naked as the day she was born .	لخت وعور وارد اتاق شد
tape library	اتاق مخصوص نگهداری نوار
industries and mines	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
chamber of commerce	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
She was sitting in the corner of the room .	گوشه اتاق نشسته بود
bodywork	ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
suite	اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
enfilade	[یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
stateroom	اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
double up <idiom>	اتاق خود را باکسی شریک بودن
suites	اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
There are no vacancies at the hotel.	هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
smoker	واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers	واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
There is an air of mystery in this room.	این اتاق حالت مرموزی دارد
Give the room a good clean.	اتاق را حسابی جمع وجور کردن
attic ladder	نردبان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
attic door-case	[چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
loft ladder	نردبان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
loft ladder	پلکلان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
attic ladder	پلکلان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
The room was tastefully decorated with flowers .	اتاق خیلی با مزه با گه تزیین شده بود
The room is stuffy.	هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
smoking room	اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
wall-to-wall	[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wood block	قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب