Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (5 milliseconds)
English
Persian
at par
بقیمت اسمی
Search result with all words
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
Other Matches
at a low price
بقیمت نازل
She paid for it with her life .
بقیمت جانش تمام شد
Vistory was dearly bought .
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
dump
بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
rated
اسمی
onomastic
اسمی
nounal
اسمی
nominal
اسمی
denominative
اسمی
trinomial
سه اسمی
substantival
اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal price
بهای اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
nominal price
قیمت اسمی
nominal pitch
گام اسمی
nominal partner
شریک اسمی
nominal load
بار اسمی
nominal income
درامد اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal data
داده اسمی
nominal cost
هزینه اسمی
nominal size
اندازه اسمی
nominal value
ارزش اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
par value
ارزش اسمی
rated current
جریان اسمی
rated duty
کار اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
nominal wage
مزد اسمی
rated voltage
ولتاژ اسمی
smee battery
پیل اسمی
nominal value
مقدار اسمی
nominal value
قیمت اسمی
nominal value
بهای اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
face value
ارزش اسمی
ratings
رژیم اسمی
rating
رژیم اسمی
face value
بهای اسمی
ostensible
شریک اسمی
call price
ارزش اسمی
at par
به قیمت اسمی
above par
بالاتر از بهای اسمی
continuous rating
کار پیوسته اسمی
nominal value
قیمت اسمی سهمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
at par
قیمت اسمی سند
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
it answers to its name
اسمی است بامسمی
gerund
اسمی که از اضافه کردن
full load
بار خارجی اسمی
below par
کمتر از بهای اسمی
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
intermittent rating
کار اسمی متناوب
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
imparisyllabic
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com