English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
Other Matches
pools سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pooled سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pool سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
arc elasticity of demand عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
capital goods کالاهای سرمایهای
capital gains منافع سرمایهای
capitalized value ارزش سرمایهای
producer goods کالاهای سرمایهای
capitalized cost هزینه سرمایهای
capital share سهم سرمایهای
fixed costs هزینههای سرمایهای
capital expenditures هزینههای سرمایهای
capital expenditure هزینه سرمایهای
capital asset دارائی سرمایهای
investment goods کالاهای سرمایهای
capital assets اموال سرمایهای
capital assistance کمک سرمایهای
capital budget بودجه سرمایهای
capital expenditure مخارج سرمایهای
capital equipments تجهیزات سرمایهای
capital value ارزش سرمایهای
capital expenditure هزینههای سرمایهای
outlays هزینههای سرمایهای مخارج
capital net worth دارائی خالص سرمایهای
liquid capital سرمایهای که پول نقد باشد
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
worded موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
mflops اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
capital outlays هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
auto کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
autos کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
subscript حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
liquidated damages خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
unliquidated damages خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
tax evasion فرار از پرداخت مالیات
redemption پرداخت مالیات اراضی
taxpaying capacity فرفیت پرداخت مالیات
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
marginal propensity to pay taxes میل نهائی به پرداخت مالیات
pre tax profit سود قبل از پرداخت مالیات
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
equal sacrifice theory مالیات بایدمتناسب با قدرت پرداخت افرادباشد
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
tax avoidance اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
accountable strength استعداد قابل محاسبه
incomputable غیر قابل محاسبه
demandable قابل تقاضا
computable آنچه قابل محاسبه است
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
excisable قابل مالیات گیری
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
rateable مشمول مالیات قابل تقویم
ratable قابل تقویم مشمول مالیات
ratable مشمول مالیات قابل تقویم
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
remittable قابل پرداخت
payable قابل پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
dishonours قابل پرداخت نبودن
dishonour قابل پرداخت نبودن
bill payable برات قابل پرداخت
chargeable قابل بدهی یا پرداخت
dishonouring قابل پرداخت نبودن
dishonoured قابل پرداخت نبودن
chargeable call مکالمه قابل پرداخت
payable in advance قابل پیش پرداخت
payable immediately قابل پرداخت فوری
payable in arrears قابل پرداخت در سررسید
dishonored قابل پرداخت نبودن
dishonoring قابل پرداخت نبودن
dishonors قابل پرداخت نبودن
payable at destiination قابل پرداخت در مقصد
payable at maturity قابل پرداخت دراینده
accounts payable حساب قابل پرداخت
due پرداختنی قابل پرداخت
due ذمه قابل پرداخت
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
freight payable at destination هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
fpad هزینه حمل درمقصد پرداخت میشود
payment on account آنچه علی الحساب پرداخت میشود
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
solvable واریز شدنی قابل پرداخت
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
PGP یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
withholding tax مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
paged address آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود
frozen سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
benefits payable to surviving dependents مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
promotion money دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
wharfage وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
premium مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
conversion tables جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
flopping اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
background امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backgrounds امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
docl pass گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
translation tables جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
subsidy مالیات فوق العادهای که درمواقع اضطرار و برای امورمهم و غیر مترقبه مملکتی اخذ میشود
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
strike pay حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
visually آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visuals آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
expanding cement سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
reference فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
igniter ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
references فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
payable at sight قابل پرداخت به محض رویت به رویت
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
presumptive instruction دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
aiming symbol ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
conscious error خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
aiming field نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com