Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 43 (6 milliseconds)
English	Persian
the d. take him	بلا بگیرد
Search result with all words
demur	ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred	ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring	ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs	ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
colour	چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colours	چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
mask	طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks	طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
betterment	خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
alternative	چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
alternatives	چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
barrator	قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
cartful	انچه دریک گاری جا بگیرد
complete substitution	وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
concertina fold	قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
confidence level	احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
counter check	چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
declaration of trust	افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
he has raving mad	بودکه کسی جلواورانمیتوانست بگیرد
place utility	استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
regional breakpoint	نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
surface mount technology	روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
trundle bed	تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
CB	رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
She found it hard to make up her mind.	برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb>	او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
You cannot make a silk purse out of a sows ear . <proverb>	هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
He muddles the water to catch fish . <proverb>	آب را گل آلود مى کند ماهى بگیرد .
to burn the food	بگذارند غذا ته بگیرد
bain-marie	دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler	دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
waterbath	دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water bath	دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water quench	دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
bain-marie	[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler	[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
waterbath	[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath	[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water quench	[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
diaper pattern	طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
ecphora	پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
When we get this project off the ground we can relax.	وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com