English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English Persian
critical height بلندی بحرانی
Other Matches
critical coupling کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
acute بحرانی
marginal بحرانی
decretory بحرانی
critical limit حد بحرانی
decretive بحرانی
climacteric بحرانی
critical بحرانی
altitudes بلندی
altitude بلندی
looms بلندی
looming بلندی
loomed بلندی
upland بلندی
ascendent بلندی
gratification سر بلندی
heights بلندی
height بلندی
uplands بلندی
loom بلندی
Highness بلندی
rise بلندی
sublimity بلندی
tallness بلندی
the sublime بلندی
toft بلندی
low-rise کم بلندی
exaltation بلندی
loudness بلندی
loftiness بلندی
rises بلندی
elevation بلندی
elevations بلندی
Highnesses بلندی
exaltedness بلندی
critical path مسیر بحرانی
critical period دوره بحرانی
critical point نقطه بحرانی
critical damping خفیدگی بحرانی
critical mass جرم بحرانی
critical magnitude اندازه بحرانی
critical pressure فشار بحرانی
critical damping میرائی بحرانی
critical density چگالی بحرانی
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical depth عمق بحرانی
critical flow جریان بحرانی
critical frequency فرکانس بحرانی
critical height ارتفاع بحرانی
critical heat flux شارحرارتی بحرانی
Critical Regonalism منطقه ی بحرانی
critical temperature دمای بحرانی
exigent فشاراور بحرانی
critical value ارزش بحرانی
critical valve مقدار بحرانی
razor edge موقعیت بحرانی
critical pollution الودگی بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
critical region منطقه بحرانی
critical resistance مقاومت بحرانی
critical point نقطه بحرانی
critical speed سرعت بحرانی
critical velocity سرعت بحرانی
critical current شدت بحرانی
critical assembly ترتیب بحرانی
critical حیاتی بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
nicking موقع بحرانی
nicks موقع بحرانی
critical angle زاویه بحرانی
critical amplification تقویت بحرانی
critical altitude ارتفاع بحرانی
cretical flow جریان بحرانی
juncture موقع بحرانی
critical activity فعالیت بحرانی
nicked موقع بحرانی
acritical غیر بحرانی
critical coupling تزویج بحرانی
nick موقع بحرانی
supremacy بلندی افراشتگی
Highness بلندی مقام
crow's nest بالای بلندی
headroom بلندی طاق
eminence تعالی بلندی
acrophobia بلندی هراسی
acrophobia ترس از بلندی
eminency تعالی بلندی
Highnesses بلندی مقام
effective length of strut بلندی کمانش
height of fill بلندی اکند
hilliness پستی و بلندی
suction lift بلندی مکش
contour پست و بلندی
tonal volume بلندی صوت
ups and down پستی و بلندی
volume بلندی صدا
volumes بلندی صدا
height of building بلندی ساختمان
ruggedness پستی و بلندی
hypsometry بلندی پیمایی
how tall is it? بلندی ان چقدراست
thermal critical point نقطه ی بحرانی حرارتی
critical resistance مقدار مقاومت بحرانی
critical wave legth طول موج بحرانی
flood stage تراز بحرانی طغیان
critically بطور بحرانی یا وخیم
critical angle of attack زاویه حمله بحرانی
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
critical grid current جریان بحرانی شبکه
critical path method روش مسیر بحرانی
critical grid current شدت بحرانی شبکه
critical closing speed سرعت بحرانی پایین
cpm روش مسیر بحرانی
critcal fore pressure فشار حد خلاء بحرانی
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
critical molecular mass جرم مولکولی بحرانی
critical date مدت زمان بحرانی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical deformation تغییر شکل بحرانی
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
critical degree of polymerization درجه بحرانی بسپارش
critical grid voltage ولتاژ بحرانی شبکه
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
sone واحد بلندی صوت
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
volume unit واحد بلندی صدا
vu واحد بلندی صدا
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
altitudes بلندی از سطح دریا
generously با نظر بلندی به جوانمردی
edge raise بلندی لبه ورق
accentuation پستی و بلندی صدا
embank بلندی یاپشته ساختن
head way بلندی طاق سرعت
feature line خط پست و بلندی زمین
altitude بلندی از سطح دریا
to recover from something ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
to recover from something جبران کردن [مثال از بحرانی]
epitasis دوره بحرانی وشدت مرض
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
critical heat flux ratio نسبت شار حرارتی بحرانی
critical grid bias ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
lapseratc میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
stentor شخصی که صدای بلندی دارد
feature وضع پست و بلندی زمین
featured وضع پست و بلندی زمین
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
features وضع پست و بلندی زمین
featuring وضع پست و بلندی زمین
relief شکل فاهری و پست و بلندی
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
the door banged درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
homogeneous area منطقه هموارو بدون پست و بلندی
sagfety island بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
s.f.c chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
dipole انتنی که نصف طول موج بلندی دارد
traffic island بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
net antena انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
to take the a بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
grandfather clocks ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
dolman جامه بلندی که جلوش باز و استین تنگی دارد
grandfather clock ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
supercritical fluid chromatography/mass spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner <idiom> بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
liberal gift بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
s.f.c/m.s mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com