English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
to take the a بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
Other Matches
to gauge a vessel مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
to follow up the scent رد چیزیرا گرفتن
to take the place of something جای چیزیرا گرفتن
to w anything out of a person چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
take a sight ارتفاع گرفتن
sextant وسیله اندازه گیری ارتفاع ستارگان مسافت سنج دریایی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
shoot زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
vertical control کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
mete :اندازه گرفتن
spans اندازه گرفتن
dimensions اندازه گرفتن
caliper اندازه گرفتن
to take the gauge of اندازه گرفتن
spanning اندازه گرفتن
spanned اندازه گرفتن
dimension اندازه گرفتن
span اندازه گرفتن
gauged اندازه گرفتن
measure اندازه گرفتن
fathomed اندازه گرفتن
gauge اندازه گرفتن
fathoms اندازه گرفتن
gauges اندازه گرفتن
admeasure اندازه گرفتن
fathoming اندازه گرفتن
fathom اندازه گرفتن
measure بحر اندازه گرفتن
to take a person's measure اندازه کسیرا گرفتن
accurate to size دقت در اندازه گرفتن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
stack up جمع کردن اندازه گرفتن
measure بخش یاب اندازه گرفتن
to assume horrifying proportions اندازه هولناک به خود گرفتن
to assume alarming proportions اندازه هولناک به خود گرفتن
calibrating قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
to look for anything چیزیرا جستجوکردن
obtruncate سر چیزیرا زدن
to rub a thing in چیزیرا خورد
to from an idea of something چیزیرا تصور کردن
tapping سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapped سوراخ چیزیرا بنداوردن
tap سوراخ چیزیرا بنداوردن
to buy a pig in a poke چیزیرا ندیده خریدن
to w anything out of a person چیزیرا ازکسی دراوردن
to fool with anything چیزیرا انگلک کردن
to cry halves نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
to be incredulous of anything چیزیرا دیر باور کردن
routes مسیر چیزیرا تعیین کردن
route مسیر چیزیرا تعیین کردن
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
to give one the straight tip محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
to play with something چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to pole any thing up or down چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
to ram a thing intoa person چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
tare وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
to inlay anything with gems چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
to palm off a thing on aperson چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
improviser تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
improvisor تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
exaltation بلندی
rise بلندی
rises بلندی
exaltedness بلندی
looms بلندی
loftiness بلندی
loom بلندی
loomed بلندی
looming بلندی
loudness بلندی
gratification سر بلندی
height بلندی
elevations بلندی
Highness بلندی
low-rise کم بلندی
altitude بلندی
ascendent بلندی
sublimity بلندی
elevation بلندی
altitudes بلندی
toft بلندی
upland بلندی
heights بلندی
Highnesses بلندی
the sublime بلندی
tallness بلندی
uplands بلندی
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
acrophobia بلندی هراسی
critical height بلندی بحرانی
contour پست و بلندی
hypsometry بلندی پیمایی
ups and down پستی و بلندی
acrophobia ترس از بلندی
how tall is it? بلندی ان چقدراست
hilliness پستی و بلندی
height of fill بلندی اکند
Highnesses بلندی مقام
Highness بلندی مقام
headroom بلندی طاق
suction lift بلندی مکش
eminency تعالی بلندی
crow's nest بالای بلندی
eminence تعالی بلندی
effective length of strut بلندی کمانش
height of building بلندی ساختمان
ruggedness پستی و بلندی
volumes بلندی صدا
volume بلندی صدا
supremacy بلندی افراشتگی
tonal volume بلندی صوت
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to inlay gems in anything چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
head way بلندی طاق سرعت
accentuation پستی و بلندی صدا
embank بلندی یاپشته ساختن
edge raise بلندی لبه ورق
altitude بلندی از سطح دریا
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
feature line خط پست و بلندی زمین
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
altitudes بلندی از سطح دریا
sone واحد بلندی صوت
generously با نظر بلندی به جوانمردی
volume unit واحد بلندی صدا
vu واحد بلندی صدا
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
lapseratc میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
featuring وضع پست و بلندی زمین
stentor شخصی که صدای بلندی دارد
feature وضع پست و بلندی زمین
featured وضع پست و بلندی زمین
relief شکل فاهری و پست و بلندی
features وضع پست و بلندی زمین
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
the door banged درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
homogeneous area منطقه هموارو بدون پست و بلندی
sagfety island بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
dipole انتنی که نصف طول موج بلندی دارد
traffic island بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
grandfather clocks ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
net antena انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com