English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
Other Matches
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
dapping نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
dipsey sinker نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
multipoundage syatem روش تمرین وزنه برداری باکاستن وزنه هنگام سختی کار
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
light and heavy system روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
fluctuates نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated نوسان کردن بالا وپایین رفتن
sinkers وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
seesaw بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
castaways پرتاب کردن وزنه
castaway پرتاب کردن وزنه
skips بالا وپایین رفتن
teeter بالا وپایین رفتن
teetered بالا وپایین رفتن
teeters بالا وپایین رفتن
hods بالا وپایین پریدن
hod بالا وپایین پریدن
skip بالا وپایین رفتن
skipped بالا وپایین رفتن
teetering بالا وپایین رفتن
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
lower class طبقه پست وپایین اجتماع
subclass طبقه پست وپایین اجتماع
foremast دگل جلو وپایین کشتی
underclass طبقه پست وپایین اجتماع
forepeak مخزن جلو وپایین کشتی
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
scend در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
exalts بلند کردن
hoist بلند کردن
elevates بلند کردن
exalting بلند کردن
exalt بلند کردن
hoists بلند کردن
hoisted بلند کردن
heists بلند کردن
heightening بلند کردن
heightens بلند کردن
upraise بلند کردن
heightened بلند کردن
elevate بلند کردن
walk off with بلند کردن
heighten بلند کردن
elevating بلند کردن
heaved بلند کردن
lifting بلند کردن
to kick up با پا بلند کردن
lift بلند کردن
erects بلند کردن
lifts بلند کردن
erected بلند کردن
heist بلند کردن
throw up بلند کردن
erect بلند کردن
to throw up بلند کردن
lifted بلند کردن
erecting بلند کردن
heave بلند کردن
vertical متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
chairlift سردست بلند کردن
lift fire بلند کردن اتش
hoists وسیله بلند کردن
craning وسیله بلند کردن
hoist وسیله بلند کردن
hoisted وسیله بلند کردن
soars بلند پروازی کردن
steal بلند کردن چیزی
craned وسیله بلند کردن
chairlifts سردست بلند کردن
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
crane وسیله بلند کردن
cranes وسیله بلند کردن
soared بلند پروازی کردن
soar بلند پروازی کردن
steals بلند کردن چیزی
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
hoist بلند کردن وسایل سنگین
banks کپه کردن بلند شدن
bank کپه کردن بلند شدن
hoisted بلند کردن وسایل سنگین
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
to put forth بلند کردن نمایش دادن
hoists بلند کردن وسایل سنگین
harangue باصدای بلند نطق کردن
harangued باصدای بلند نطق کردن
raise a dust گرد و خاک بلند کردن
harangues باصدای بلند نطق کردن
haranguing باصدای بلند نطق کردن
pedestal بلند کردن ترفیع دادن
pedestals بلند کردن ترفیع دادن
vociferate با صدای بلند ادا کردن
to make a dust گردو خاک بلند کردن
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
cranes باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craning باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craned باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifted بلند کردن شریک رقص اززمین
lay hands one someone دست روی کسی بلند کردن
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
lifts بلند کردن شریک رقص اززمین
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
take off بردن کم کردن
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
conducting هدایت کردن بردن
infer استنباط کردن پی بردن به
inferred استنباط کردن پی بردن به
infers استنباط کردن پی بردن به
takes لمس کردن بردن
inferring استنباط کردن پی بردن به
conduct هدایت کردن بردن
conducted هدایت کردن بردن
take لمس کردن بردن
conducts هدایت کردن بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
collects وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
collect وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
spike میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
encouage پیش بردن دلگرم کردن
extirpate ریشه کن کردن ازبین بردن
elate بالا بردن محفوظ کردن
to show one to the door کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
forays تهاجم کردن بیغما بردن
swooping چپاول کردن از بین بردن
swooped چپاول کردن از بین بردن
swoop چپاول کردن از بین بردن
make for کمک کردن پیش بردن
encourage تقویت کردن پیش بردن
encouraged تقویت کردن پیش بردن
encourages تقویت کردن پیش بردن
abolishes ازمیان بردن منسوخ کردن
abolishing ازمیان بردن منسوخ کردن
run (someone) in <idiom> به زندان بردن ،دستگیر کردن
swoops چپاول کردن از بین بردن
foray تهاجم کردن بیغما بردن
liquidating از بین بردن مایع کردن
profits سود بردن منفعت کردن
reveled عیاشی کردن لذت بردن
profit سود بردن منفعت کردن
reveling عیاشی کردن لذت بردن
pt down منسوخ کردن از بین بردن
liquidated از بین بردن مایع کردن
to wash offŠout or away باشستش بردن یاپاک کردن
liquidate از بین بردن مایع کردن
liquidates از بین بردن مایع کردن
aminister تهیه کردن بکار بردن
revelled عیاشی کردن لذت بردن
revelling عیاشی کردن لذت بردن
revels عیاشی کردن لذت بردن
profited سود بردن منفعت کردن
revel عیاشی کردن لذت بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com