English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
crystal pulling بلور پردازی
Other Matches
crystals بلور
prism بلور
single crystal تک بلور
prisms بلور
crystalliferous بلور زا
crystal بلور
crystal glass بلور
flint glass بلور
supererogation بس پردازی
post processing پس پردازی
crystallization بلور سازی
crystalliferous موجد بلور
crystallography بلور شناسی
crystallography علم بلور
crystal system دستگاه بلور
crystallographer بلور شناس
crystal structure ساختار بلور
crystal plane صفحه بلور
covalent crystal بلور کووالانسی
valence crystal بلور کووالانسی
crystal control تنظیم با بلور
crystal defect نقص بلور
crystal energy انرژی بلور
crystal gazing بلور بینی
crystal growth رشد بلور
crystal lattice شبکه بلور
crystallography بلور نگاری
iceland spar بلور ایسلند
ionic crystal بلور یونی
macle بلور زوج
microcrystal ریز بلور
molecular crystal بلور مولکولی
monovalent crystal بلور تک والانسی
quartz crystal بلور کوارتز
quasi crystal شبه بلور
iceland crystal بلور ایسلند
host crystal بلور میزبان
crystalloid شبیه بلور
crystalloid شبکه بلور
detecting crystal بلور اشکارساز
distorted crystal بلور واپیچیده
flint glass فرف بلور
glassworker بلور ساز
metal crystal بلور فلز
host crystal بلور زمینه
rock crystal سنگ بلور
glassware بلور الات
cut glass بلور کریستال
quartz بلور کوهی
whisker سوزن بلور
atomic crystal بلور اتمی
crystal بلور کوارتز
colored crystal بلور سنگین
crystals بلور کوارتز
catwhisker سوزن بلور
cast crystal بلور ریخته
preprocessing پیش پردازی
file processing پرونده پردازی
endocathection به خود پردازی
teleprocessing دور پردازی
dp داده پردازی
document processing متن پردازی
theorization نظریه پردازی
data processing داده پردازی
naturalism طبیعت پردازی
supererogatory وابسته به بس پردازی
priority processing اولویت پردازی
list processing لیست پردازی
pseudologia fantastica دروغ پردازی
image processing تصویر پردازی
ideation اندیشه پردازی
rhythmization نواخت پردازی
symbolization نماد پردازی
multiprocessing چند پردازی
phraseology عبارت پردازی
data processing center مرکزداده پردازی
batch processing دسته پردازی
Verbosity. Rhetoric. عبارت پردازی
Synectics بدیعه پردازی
reminiscences خاطره پردازی
reminiscence خاطره پردازی
head in the clouds <idiom> رویا پردازی
symbolism نشان پردازی
call processing فراخوان پردازی
circumstantiality حاشیه پردازی
exocathection برون پردازی
crystal growth affinity رشد خواهی بلور
crystal field theory نظریه میدان بلور
inert gas crystal بلور گازهای بی اثر
noble gas crystal بلور گازهای بی اثر
c.f.t نظریه میدان بلور
crystal allotropy چند شکلی بلور
crystallography مبحث بلور شناسی
multiprocessing system سیستم چند پردازی
scientific data processing داده پردازی علمی
yarns افسانه پردازی کردن
versification شاعری قافیه پردازی
wordprocessing program برنامه واژه پردازی
fantasises وهم پردازی کردن
verbiage درازگویی سخن پردازی
fantasize وهم پردازی کردن
fantasised وهم پردازی کردن
fantasized وهم پردازی کردن
setting گیرش صحنه پردازی
settings گیرش صحنه پردازی
fantasizes وهم پردازی کردن
fantasizing وهم پردازی کردن
oratory فن خطابه سخن پردازی
yarn افسانه پردازی کردن
dp manager مدیر داده پردازی
hypergnosia نکته پردازی بیمارگون
hypergnosis نکته پردازی بیمارگون
fantasising وهم پردازی کردن
edp manager مدیرداده پردازی الکترونیکی
distributed data processing داده پردازی توزیعی
data processing center مرکز داده پردازی
locution سبک عبارت پردازی
list processing langauge زبان لیست پردازی
logomachy بازی واژه پردازی
locutions سبک عبارت پردازی
businedd data processing داده پردازی تجاری
business data processing داده پردازی تجاری
crystal field stabilization energy انرژی پایداری میدان بلور
electrostatic crystal field theory نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
frequency changer crystal بلور تغییر دهنده بسامد
bribed رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification تاوان پردازی جبران زیان
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
conversion loss of frequency changer cry اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
She takes great care of her appearance خیلی بسرو وضع خود می پردازی
crystallography کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
endomorph بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
fullwrite professional یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
symbolises نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
glasswork شیشه الات بلور الات
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com