English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
reconvey بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
Other Matches
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
inflected منحنی کردن گرداندن
inflect منحنی کردن گرداندن
inflecting منحنی کردن گرداندن
inflects منحنی کردن گرداندن
intersectional وابسته بمحل تقاطع
lynched درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynches درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynch درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
pickets اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
set up مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
debouch از محل محصوری بمحل غیر محصوری امدن
rehabilitating دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitate دارای امتیازات اولیه کردن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
wake up تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenished دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
integrate یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
oversrike دوباره چاپ کردن
reactivates دوباره فعال کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
reuse دوباره استفاده کردن
revalidate دوباره پادار کردن
reconditions دوباره درست کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reopen دوباره باز کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
reactivate دوباره فعال کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
reopens دوباره باز کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
resorb دوباره جذب کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefining دوباره تعریف کردن
republish دوباره منتشر کردن
republish دوباره چاپ کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reopened دوباره باز کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
restart روشن کردن دوباره
reopening دوباره باز کردن
reactivating دوباره فعال کردن
revise دوباره چاپ کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
revises دوباره چاپ کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
revising دوباره چاپ کردن
redefine دوباره تعریف کردن
retry دوباره ازمایش کردن
retry دوباره محاکمه کردن
reactivated دوباره فعال کردن
regaining دوباره تصرف کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reasure دوباره بیمه کردن
rebind دوباره صحافی کردن
recalculate دوباره حساب کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
retake دوباره تسخیر کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
recommit دوباره زندان کردن
recompose دوباره انشاء کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
reassociate دوباره متحد کردن
resurface دوباره روکاری کردن
regains دوباره تصرف کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
regained دوباره تصرف کردن
relive دوباره تجربه کردن
redistributing دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redistribute دوباره پخش کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
relived دوباره تجربه کردن
relives دوباره تجربه کردن
regain دوباره تصرف کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
recondition دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
reliving دوباره تجربه کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reorder دوباره مرتب کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reimport دوباره وارد کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reforge دوباره جعل کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
recollect دوباره جمع کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
re strain دوباره صاف کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
remonetize دوباره رایج کردن
remarry دوباره عروسی کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
recollected دوباره جمع کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
re paving دوباره فرش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com