English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (18 milliseconds)
English Persian
clamp بندزدن فشار دادن
clamped بندزدن فشار دادن
clamping بندزدن فشار دادن
clamps بندزدن فشار دادن
Other Matches
tinkered بندزدن
tinker بندزدن
tinkers بندزدن
tinkering بندزدن
pushed فشار دادن
force فشار دادن
pushing فشار دادن
forcing فشار دادن
push فشار دادن
forces فشار دادن
pinches فشار دادن
press فشار دادن
yerk فشار دادن
pushes فشار دادن
presses فشار دادن
hustling فشار دادن
pinch فشار دادن
hustles فشار دادن
hustled فشار دادن
hustle فشار دادن
muzzles پوزه بندزدن
muzzle پوزه بندزدن
muzzled پوزه بندزدن
muzzling پوزه بندزدن
handcuffs دست بندزدن
handcuffing دست بندزدن
handcuffed دست بندزدن
handcuff دست بندزدن
squeezed چلاندن فشار دادن
presses فشار دادن با انگشتان
squeeze چلاندن فشار دادن
press فشار دادن با انگشتان
squeezes چلاندن فشار دادن
pushes نشاندن فشار دادن
squeezing چلاندن فشار دادن
trigger squeeze فشار دادن ماشه
push نشاندن فشار دادن
pushed نشاندن فشار دادن
tensions بحران تحت فشار قرار دادن
tension بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppressing مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppress مانع شدن تحت فشار قرار دادن
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
tensions فشار
pressuring فشار
isopiestic هم فشار
pressure فشار
thrust فشار
hydraulic pressure فشار اب
thrusts فشار
tension فشار
thrusting فشار
line of thrust خط فشار
push فشار
atmospheres فشار جو
atmosphere فشار جو
pushed فشار
pushes فشار
compression فشار
strain فشار
strains فشار
fantod فشار
low pressure فشار کم
ice push فشار یخ
pressures فشار
pressured فشار
isobars تک فشار
isobar هم فشار
exertions فشار
exertion فشار
brunt فشار
growing pains فشار
isobar تک فشار
isobars هم فشار
stroked فشار با پا
pressor فشار زا
violence فشار
stroking فشار با پا
back iron بن فشار
pressure curve خم فشار
impact فشار
presses فشار
impacts فشار
total pressure فشار کل
constraint فشار
stroke فشار با پا
atmospheric pressure فشار جو
sense of pressure حس فشار
pressure sense حس فشار
bunt فشار با سر
stressing فشار
stresses فشار
strokes فشار با پا
stress فشار
zips فشار
water pressure فشار اب
barometric pressure فشار جو
weight فشار
isobare هم فشار
pressure vessel فشار
zip فشار
zipped فشار
zipping فشار
distraint فشار
back pressure پی فشار
press فشار
pressing فشار
inclined compression فشار مایل
hydrostatic pressure فشار عمق اب
hydrostatic pressure فشار ایستائی
incompressible فشار ناپذیر
hydrostatic مربوط به فشار اب
hydrostatic pressure فشار عمق
thrust of the arch فشار طاق
impaction فشار سخت
impluse voltage فشار ضربهای
The pressure of the atmosphere فشار جو ؟( اتمسفر )
stress of poverty فشار بینوایی
impact pressure فشار اصابت
static pressure فشار ایستایی
hydrostatic pressure فشار ایستابی
to bear pressure upon فشار اوردن بر
hydraulic pressure فشار هیدرولیکی
high tension فشار قوی
compressors ماشین فشار
compressor ماشین فشار
vapour pressure فشار بخار اب
voltmeter فشار سنج
water guage فشار سنج اب
water suit لباس ضد فشار اب
wheel pressure فشار چرخ
wind pressure فشار باد
tension adjustment میزان فشار
vapor pressure فشار بخار
high tension magneto مگنت پر فشار
under the stimulus of hunger از فشار گرسنگی
stressing فشار اوردن بر
uplift pressure فشار بالابرنده
stressing فشار روانی
stresses فشار اوردن بر
stresses فشار روانی
stress فشار اوردن بر
stress فشار روانی
torsional strain فشار پیچشی
to press up با فشار بالابردن
to squeeze to death با فشار کشتن
torisonal strain فشار پیچشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com