Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
revaluation	بهاگذاری مجدد
Other Matches
cost	هزینه بهاگذاری کردن
charge	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement	پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
second	مجدد
seconding	مجدد
seconded	مجدد
seconds	مجدد
reflorescence	مجدد
renewed	مجدد
furthering	مجدد
furthered	مجدد
further	مجدد
further on	مجدد
furthermore	مجدد
furthers	مجدد
rededication	اهدا مجدد
recounts	شمارش مجدد
recrystallization	تبلور مجدد
recoupment	کسب مجدد
recounting	شمارش مجدد
reenlistment	سربازگیری مجدد
reebtry	تملک مجدد
reebtry	دخول مجدد
reeducation	تربیت مجدد
reebtry	ورود مجدد
revisits	ملاقات مجدد
revisiting	ملاقات مجدد
redirection	راهنمایی مجدد
revisited	ملاقات مجدد
rededication	تقدیم مجدد
revisit	ملاقات مجدد
recounted	شمارش مجدد
recount	شمارش مجدد
reintegration	استقرار مجدد
reinterpretation	تفسیر مجدد
remotion	حرکت مجدد
renascence	زندگی مجدد
renegotiation	مذاکره مجدد
reoccur	فهور مجدد
remarriages	ازدواج مجدد
restoration	استقرار مجدد
remarriage	ازدواج مجدد
reinsurance	بیمه مجدد
reinfection	عفونت مجدد
regeneracy	تولید مجدد
reentrance	دخول مجدد
reexport	صادرات مجدد
reformat	فرمت مجدد
reorganization	تشکیلات مجدد
reorganization	سازماندهی مجدد
rally	اجتماع مجدد
rallies	اجتماع مجدد
rallied	اجتماع مجدد
regelation	انجماد مجدد
reporduce	تولید مجدد
reissue	چاپ مجدد
reconveyance	اعاده مجدد
reproductions	تولید مجدد
replenishing	تدارک مجدد
replenishing	پرکردن مجدد
replenishes	تدارک مجدد
replenishes	پرکردن مجدد
after shrinkage	انقباض مجدد
replenished	تدارک مجدد
replenished	پرکردن مجدد
reproduction	تولید مجدد
reinforcement	وضع مجدد
recurrences	رویدادن مجدد
reconditioning	تعمیر مجدد
recreation	خلق مجدد
recreations	خلق مجدد
reassurance	اطمینان مجدد
reassurances	اطمینان مجدد
restatement	بیان مجدد
restatements	بیان مجدد
recurrence	رویدادن مجدد
replenish	تدارک مجدد
replenish	پرکردن مجدد
reallocation	تخصیص مجدد
reapparition	فهور مجدد
recaption	توقیف مجدد
recompile	کامپایل مجدد
reconversion	گرایش مجدد
reconviction	محکومیت مجدد
reissuing	چاپ مجدد
reissues	چاپ مجدد
reactivation	فعالیت مجدد
re establishment	تاسیس مجدد
remand	بازداشت مجدد
subdivisions	تقسیم مجدد
subdivision	تقسیم مجدد
crossecheck	مقابله مجدد
remands	بازداشت مجدد
remanding	بازداشت مجدد
re attachment	توقیف مجدد
remanded	بازداشت مجدد
re claim	تقاضای مجدد
reissued	چاپ مجدد
reloading	بارکردن مجدد
redrew	رسم مجدد
redraws	رسم مجدد
redrawn	رسم مجدد
redrawing	رسم مجدد
redraw	رسم مجدد
rehearsals	تکرار مجدد
rehearsal	تکرار مجدد
regenerating	تولید مجدد
regenerates	تولید مجدد
regenerated	تولید مجدد
repaint	رسم مجدد
redistribution	توزیع مجدد
reloading	پر کردن مجدد
resale	حراج مجدد
reloaded	بارکردن مجدد
reloaded	پر کردن مجدد
reload	بارکردن مجدد
reload	پر کردن مجدد
reshipment	حمل مجدد
resorption	مکیدن مجدد
resurgence	طغیان مجدد
regenerate	تولید مجدد
rearrangements	ترتیب مجدد
comeback	دستیابی مجدد
comebacks	دستیابی مجدد
re-ran	نمایش مجدد
re-run	نمایش مجدد
re-running	نمایش مجدد
re-runs	نمایش مجدد
retake	گرفتن مجدد
retaken	گرفتن مجدد
retakes	گرفتن مجدد
retaking	گرفتن مجدد
retread process	تعمیر مجدد
retransmission	ارسال مجدد
rearrangement	ترتیب مجدد
reversion	ترجمه مجدد
restart	شروع مجدد
repayments	پرداخت مجدد
repayment	پرداخت مجدد
resupply	اماد مجدد
resurvey	بررسی مجدد
retransmission	مخابره مجدد
re-election	انتخاب مجدد
reorganizing	تشکیلات مجدد
reorganising	تشکیلات مجدد
revaluation	ارزیابی مجدد
reorganised	تشکیلات مجدد
reorganizing	سازماندهی مجدد
reorganised	سازماندهی مجدد
reorganises	تشکیلات مجدد
reorganizes	تشکیلات مجدد
reorganising	سازماندهی مجدد
re-examination	بازپرسی مجدد
reorganize	تشکیلات مجدد
reorganize	سازماندهی مجدد
reorganized	تشکیلات مجدد
reorganized	سازماندهی مجدد
re examination	بازپرسی مجدد
reorganizes	سازماندهی مجدد
re election	انتخاب مجدد
retrials	ازمایش مجدد
retrials	محاکمه مجدد
readjustments	سازگاری مجدد
republication	انتشار مجدد
retrial	ازمایش مجدد
reloads	پر کردن مجدد
rerun	اجرای مجدد
reloads	بارکردن مجدد
reorganises	سازماندهی مجدد
resale	فروس مجدد
readjustment	سازگاری مجدد
retrial	محاکمه مجدد
repagination	صفحه بندی مجدد
reproductions	تولید کردن مجدد
reusable	قابل استفاده مجدد
subdevice	بخش کردن مجدد
remelting process	روش ذوب مجدد
row wise recalculation	محاسبه مجدد سطری
remelting furnace	کوره ذوب مجدد
resalable	قابل فروش مجدد
reconditioning	شرطی کردن مجدد
reproduction	تولید کردن مجدد
rain check	بلیط مجانی یا مجدد
repagination	صفحه گذاری مجدد
reorder level	سطح سفارش مجدد
reorder cost	هزینه سفارش مجدد
rerun	نمایش مجدد فیلم
subdevice	قسمت کردن مجدد
remelting process	فرایند ذوب مجدد
reorder point	نقطه سفارش مجدد
reprogramming	برنامه نویسی مجدد
reprecipitation	رسوب دادن مجدد
automatic recalculation	محاسبه مجدد خودکار
remelt	ذوب کردن مجدد
refect	نیروی مجدد دادن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com