Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (7 milliseconds)
English
Persian
break up price
بهای انحلال
Other Matches
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
dissolving
انحلال
dissolution
انحلال
break up
انحلال
disbandment
انحلال
solutions
انحلال
solution
انحلال
verthrow
انحلال
liquidation
انحلال
disorganization
انحلال
dissolution of a company
انحلال شرکت
dissolibility
انحلال نپذیری
integral heat of solution
گرمای کل انحلال
heat of solution
گرمای انحلال
exothermic solution
انحلال گرماده
endothermic solution
انحلال گرماگیر
dissolution of marriage
انحلال ازدواج
winding up of a company
انحلال شرکت
disembodiment
تجرید انحلال
dissolubility
قابلیت انحلال
decomposability
انحلال پذیری
total heat of solution
گرمای کل انحلال
soluble
انحلال پذیر
winding up
انحلال شرکت
insoluble
انحلال ناپذیر
insol
انحلال ناپذیر
solubility
انحلال پذیری
solubility
قابلیت انحلال
rate of dissolution
سرعت انحلال
solubility product constant
ثابت حاصلضرب انحلال
disband
انحلال رسمی یکانها
molar heat of solution
گرمای مولی انحلال
acid soluble
انحلال پذیر در اسید
disbands
انحلال رسمی یکانها
disbanding
انحلال رسمی یکانها
differential heat of solution
گرمای انحلال تفاضلی
solubility product constant
ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
at a low price
بهای کم
for
به بهای
nominal value
بهای اسمی
unit price
بهای واحد
nominal price
بهای اسمی
probability cost
بهای احتمالی
trade price
بهای تجارتی
reduced price
بهای نازل
book value
بهای دفتری
reserve price
بهای قطعی
resonable price
بهای عادله
fee
بهای واحد
at a great penny worth
به بهای زیاد
money worth
بهای پول
all in price
بهای کامل
fancy price
بهای گزاف
cost of construction
بهای ساختمان
face value
بهای اسمی
fancy price
بهای تفننی
conversion price
بهای تبدیل
cash price
بهای نقدی
break up price
بهای تصفیه
resale price
بهای خرده فروشی
above par
بالاتر از بهای اسمی
par
بهای رسمی سهم
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
eric
خون بهای ایرلندی
below par
کمتر از بهای اسمی
retail price
بهای خرده فروشی
declared value
بهای اعلام شده
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
share list
صورت بهای سهام شرکتها
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com