Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
spontaneous recovery
بهبود خود به خودی
spontaneous remission
بهبود خود به خودی
Other Matches
batteries
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
friendlier
خودی
friendlies
خودی
friendly
خودی
friendliest
خودی
internal heating
گرمایش خودی
homeling
بازیگر خودی
friendly
نیروی خودی
we group
گروه خودی
familiar
مانوس خودی
in group
گروه خودی
self directed
پیش خودی
blue forces
نیروهای خودی
insiders
خودی خودمانی
insider
خودی خودمانی
friendly state
کشور خودی
spontaneous
خود به خودی
upcourt
سبد خودی
own goals
گل به دروازه خودی
own goal
گل به دروازه خودی
home
زمین خودی
homes
زمین خودی
spontaneity
خود به خودی
chicks
هواپیمای خودی
relative
خودی نسبی
friendlier
نیروی خودی
friendlies
نیروی خودی
friendliest
نیروی خودی
friendly forces
نیروهای خودی
To assert oneself . To display ones merit .
خودی را نشان دادن
interference
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
ingross
جمع اوری کردن نیروی خودی
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
mix up, caution
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
positive control
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
icing
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
dispatch route
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
mending
بهبود
advance
بهبود
progress
بهبود
improvement
بهبود
progression
بهبود
advances
بهبود ها
proceedings
بهبود ها
improvements
بهبود
improvement
بهبود
recovery upturn
بهبود
revival
بهبود
revivals
بهبود
recovery
بهبود
remission
بهبود
recoveries
بهبود
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
meliorate
بهبود یافتن
pick up health
بهبود یافتن
look oneself again
بهبود یافتن
tempering quality
قابلیت بهبود
improvable
بهبود پذیر
improvability
بهبود پذیری
to restorative to health
بهبود دادن
meliorism
بهبود طلبی
up and about
<idiom>
بهبود یافتن
tempered
حالت بهبود
tempers
حالت بهبود
to look oneself again
بهبود یافتن
temper
حالت بهبود
restore to health
بهبود دادن
recovery time
زمان بهبود
quick recovery
بهبود سریع
upgrading
بهبود امکانات
pull through
<idiom>
بهبود یافتن
meliorist
بهبود گرای
It'll be OK.
<idiom>
بهبود میابد!
ameliorative
بهبود یابنده
modifying
بهبود دادن
modifies
بهبود دادن
improvement
بهبود دادن
upgrades
بهبود امکانات
upgraded
بهبود امکانات
modify
بهبود دادن
upgrade
بهبود امکانات
betterment
اصلاح بهبود
improvements
بهبود دادن
ameliorator
بهبود دهنده
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
recoverable error
خطای قابل بهبود
recovers
بهبود یافتن بازیابی
recuperation
بهبود جبران خسارت
welfare state
دولت بهبود بخش
recover
بهبود یافتن بازیابی
recovering
بهبود یافتن بازیابی
improvised
بهبود سازی شده
hovering acts
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
vulnerary
بهبود دهنده داروی زخم
To recover. To get well.
خوب شدن ( بهبود یا فتن )
uprating
بهبود میزان کارائی
[مهندسی]
digital darkroom
برنامهای برای بهبود تصویر
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
army ready material program
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
to mend matters
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
customised
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
shadow RAM
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
customises
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
enhancer
وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
retrofit
بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
ActiveX
که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
to turn the corner
<idiom>
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
HMI
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI's
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
touchdowns
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdown
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
extending
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
prototype
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
extend
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
prototypes
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
extends
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
whitcomb body
جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
add-on
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
add-ons
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
EIDE
مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
fields
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fielded
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
multimedia
قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
Perl
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
desk accessory
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
backlight
چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
MMX
قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
processor
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com