English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
Other Matches
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
it is not p for meto stay نمیتوانم بمانم
i decided to stay بر ان شدم که بمانم
i wish to stay here میخواهم اینجا بمانم
he whispered me to stay بمن گفت که بمانم
I will be staying a month من میخواهم یک ماه بمانم.
I will be staying a few days من میخواهم یک هفته بمانم.
I will be staying a few days من میخواهم چند روزی بمانم.
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
better بهتر
all the better چه بهتر
so much the better for me بهتر من
so much the better چه بهتر
the more better the best بهتر
better than بهتر از
cote بهتر بودن از
ameliorates بهتر کردن
amelioration بهتر شدن
meliorate بهتر شدن
ameliorated بهتر کردن
meliorative بهتر شونده
ameliorating بهتر کردن
might as well <idiom> ترجیحا بهتر
So much the better. دیگه بهتر
ameliorate بهتر کردن
the best of all از همه بهتر
to change to the better بهتر شدن
on the mend <idiom> بهتر شدن
preferably بطور بهتر
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
above rubies بهتر از یاقوت
modify بهتر کردن
ameliorative بهتر شونده
modifies بهتر کردن
ameliorator بهتر کننده
modifying بهتر کردن
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
modification بهتر کردن مدل
I feel it is appropriate ... به نظر من بهتر است که ...
the better plan is to بهتر این است که .....
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
he works better او بهتر کار میکند
tea is preferable to water چایی از اب بهتر است
enhances بهتر یا واضح تر کردن
it was no better هیچ بهتر نبود
it would be preferble to بهتر خواهد بود
enhancing بهتر یا واضح تر کردن
enhance بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet بهتر شدن [از بیماری]
out act بهتر انجام دادن از
outplay بازی بهتر از حریف
enhanced بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification بهتر سازی مهمات
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> همدلى از همزبانى بهتر است .
to get back on one's feet وضعیت خود را بهتر کردن
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
amended بهتر کردن بهبودی یافتن
Do you have anything better? آیا چیزی بهتر دارید؟
amending بهتر کردن بهبودی یافتن
Better late then never. <proverb> تاخیر بهتر از هرگز است .
i know you better than he من شما را بهتر میشناسم تااو
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorated بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate بهتر شدن بهبودی یافتن
hardening and temper بهتر کردن تشویه ی فولاد
This photo does not do you justice. خودتان از عکستان بهتر هستید
rounding ایجاد دید بهتر در گرافیک
ameliorating بهتر شدن بهبودی یافتن
amend بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
think better of <idiom> رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
you ought to know better شما باید بهتر از این بدانید
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole job شکست دادن حریف با شروع بهتر
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth . معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
I know best where my interests lie. صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
Better late than never! <proverb> دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
He is the best physician as physicians go. نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better late than never. <proverb> دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Are you feeling any better? آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustments تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Do you have a room with a better view? آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
go-getter <idiom> شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
You're improving. <idiom> دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
carbonet hardness درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjusting تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lags زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
improved بهتر کردن اصلاح کردن
improving بهتر کردن اصلاح کردن
improve بهتر کردن اصلاح کردن
improves بهتر کردن اصلاح کردن
houseroom جا در خانه
quarterage خانه
tersellated خانه خانه
pied-a-terre خانه
furnace house خانه
within doors در خانه
pieds-a-terre خانه
materfamilias زن خانه
lar خانه
dwelling خانه
dwellings خانه
i was under his roof در خانه
houseless بی خانه
alveolate خانه خانه
her house خانه ان زن
her house خانه اش
double-fronted خانه دو در
cellulated خانه خانه
checkered خانه خانه
lares خانه
cellular خانه خانه
pigeon hole خانه
pigeon-hole خانه
pigeon-holes خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
honeycomb خانه خانه
housing خانه ها
roommate هم خانه
roommates هم خانه
door to door خانه به خانه
door-to-door خانه به خانه
cloisonne خانه خانه
home خانه
cell خانه
room خانه
houses خانه
homes خانه
sockets خانه
socket خانه
domicile خانه
rooms خانه
lodge خانه
lodged خانه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com