Dictiornary-Farsi | بهتر سازی مهمات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
ammunition modification	بهتر سازی مهمات


Other Matches

antimateriel ammunition	مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
outsold	بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells	بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling	بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell	بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line	صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
atomic demolition munition	خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
rectification	یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
inventory fraction	نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
so much the better	چه بهتر
better	بهتر
all the better	چه بهتر
the more better the best	بهتر
better than	بهتر از
so much the better for me	بهتر من
calculating	دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials	وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
munition	مهمات
ammunition	مهمات
ammo	مهمات
ordnance	مهمات
munitions	مهمات
ordnace	مهمات
the best of all	از همه بهتر
ameliorator	بهتر کننده
ameliorative	بهتر شونده
cote	بهتر بودن از
amelioration	بهتر شدن
The more the better .	هر چه بیشتر بهتر
meliorative	بهتر شونده
ameliorate	بهتر کردن
on the mend <idiom>	بهتر شدن
might as well <idiom>	ترجیحا بهتر
So much the better.	دیگه بهتر
ameliorated	بهتر کردن
preferably	بطور بهتر
ameliorates	بهتر کردن
ameliorating	بهتر کردن
to change to the better	بهتر شدن
modifies	بهتر کردن
modify	بهتر کردن
above rubies	بهتر از یاقوت
modifying	بهتر کردن
meliorate	بهتر شدن
ammunition handler	متصدی مهمات
piggy back	کیسه مهمات
inert	مهمات مشقی
ammunition depot	انبار مهمات
live	مهمات جنگی
lived	مهمات جنگی
practice ammunition	مهمات مشقی
chemical ammunition	مهمات شیمیایی
igloo space	زاغههای مهمات
ammunition dump	انبار مهمات
ammunition dump	زاغه مهمات
ammunition credit	سهمیه مهمات
munitioneer	مهمات ساز
ammo zero	مهمات تمام
service ammunition	مهمات رزمی
separate loading	مهمات مجزا
cave	زاغه مهمات
ammunition barricade	بستههای مهمات
ammunition carrier	مهمات بیار
caves	زاغه مهمات
ammunition carrier	خودرو مهمات کش
bunkers	زاغه مهمات
bunker	زاغه مهمات
separate ammunition	مهمات مجزا
ammunition chest	جعبه مهمات
ammunition condition	وضعیت مهمات
service ammunition	مهمات جنگی
ammunition identification code	کد شناسایی مهمات
caisson	صندوق مهمات
explosive ordnance	مهمات منفجره
munitions of war	مهمات جنگی
armed ammunition	مهمات مسلح
live ammunition	مهمات جنگی
lot	نوبه مهمات
artillery ammunition	مهمات توپخانه
magazines	انبار مهمات
drill ammunition	مهمات مشقی
ball ammunition	مهمات مانوری
magazine	انبار مهمات
load	بارگیری مهمات
caisson	واگون مهمات
blank ammunition	مهمات مانوری
inert ammunition	مهمات مشقی
loads	بارگیری مهمات
ammunition lot	نوبه مهمات
ammunition loading line	خط بارگیری مهمات
blank ammunition	مهمات مشقی
tracers	مهمات رسام
cook off	گل کردن مهمات
tracer	مهمات رسام
fixed ammunition	مهمات ثابت
inert ammunition	مهمات بی اثر
ammunition trains	بنه مهمات
ammunition pit	زاغه مهمات
ammunition pit	چاله مهمات
to get back on one's feet	بهتر شدن [از بیماری]
I feel it is appropriate ...	به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
he works better	او بهتر کار میکند
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
tea is preferable to water	چایی از اب بهتر است
Just as well you didnt come .	همان بهتر که نیامدی
enhance	بهتر یا واضح تر کردن
more the merrier <idiom>	هرچی بیشتر بهتر
enhanced	بهتر یا واضح تر کردن
it was no better	هیچ بهتر نبود
enhancing	بهتر یا واضح تر کردن
it would be preferble to	بهتر خواهد بود
the better plan is to	بهتر این است که .....
out act	بهتر انجام دادن از
modification	بهتر کردن مدل
outplay	بازی بهتر از حریف
enhances	بهتر یا واضح تر کردن
wracked	قفسه مهمات و وسایل
racks	قفسه مهمات و وسایل
wracks	قفسه مهمات و وسایل
special ammunition	مهمات مخصوص یا ویژه
shell room	انبار مهمات ناو
type load	نوع بار مهمات
arsenal	انبار مهمات جنگی
arsenals	انبار مهمات جنگی
semifixed	مهمات نیمه ثابت
ammunition handler	متصدی جابجایی مهمات
destruction area	منطقه تخریب مهمات
racked	قفسه مهمات و وسایل
paracaisson	گاری مهمات کش دستی
ammo minus	مهمات کمتر از نصف
armed ammunition	مهمات اماده انفجار
magazine space	محوطه زاغه مهمات
ammunition lift capability	مقدورات حمل مهمات
type load	نوع مهمات هواپیما
ammunition point	نقطه اماد مهمات
ammunition depot	محل تدارک مهمات
inventory lot	نوبه ذخیره مهمات
igloo space	زاغه بتونی مهمات
armement	مهمات کشتی جنگی
loading	بارگیری مهمات درهواپیما
lot number	شماره نوبه مهمات
ammo plus	مهمات بیش از نصف
gun room	مخزن مهمات درکشتی
gunrunner	قاچاقچی اسلحه و مهمات
rack	قفسه مهمات و وسایل
prescribed load	بار مهمات مجاز
ordnance	مهمات ساز وبرگ
ordnance	مربوط به اسلحه و مهمات
ammunition data card	کارت مشخصات مهمات
ammunition depot	محل نگهداری مهمات
ammunition credit	سهمیه مهمات ذخیره
ammunition day of supply	روز اماد مهمات
jagger	الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant	کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
amending	بهتر کردن بهبودی یافتن
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
amended	بهتر کردن بهبودی یافتن
amend	بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorate	بهتر شدن بهبودی یافتن
surpassed	بهتر بودن از تفوق جستن
surpass	بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorated	بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates	بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating	بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding	ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding	ایجاد دید بهتر در گرافیک
surpasses	بهتر بودن از تفوق جستن
it peels better	بهتر پوست ان کنده میشود
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb>	همدلى از همزبانى بهتر است .
i know you better than he	من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home	بهتر است در خانه بمانم
to get back on one's feet	وضعیت خود را بهتر کردن
This photo does not do you justice.	خودتان از عکستان بهتر هستید
hardening and temper	بهتر کردن تشویه ی فولاد
Do you have anything better?	آیا چیزی بهتر دارید؟
ammunition available supply rate	نواخت اماد مهمات موجود
horizontal loading	پر کردن مهمات به طور افقی
required supply rate	نواخت مهمات مورد نیاز
dunnage	روپوش مهمات ضربه گیر
color codig	علامت گذاری کردن مهمات
available supply rate	نواخت اماد مهمات موجود
practice ammunition	مهمات مخصوص تمرین هدف
deck board	کف یا رویه پالت حمل مهمات
feed belt	نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
ammunition in hands of troops	مهمات موجود در دست یگانها
basic load	بار مبنای مهمات یا وسایل
ammunition lift capability	فرفیت حمل ونقل مهمات
Better do it than wish it done. <proverb>	شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
She has known better days in her youth .	معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
follow up <idiom>	بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
think better of <idiom>	رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
you ought to know better	شما باید بهتر از این بدانید
hole job	شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot	شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie.	صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
ordnance data	اطلاعات مربوط به جنگ افزارو مهمات
small lot	نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است