English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Other Matches
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
ameliorate بهتر کردن
modify بهتر کردن
modifying بهتر کردن
modifies بهتر کردن
ameliorates بهتر کردن
ameliorating بهتر کردن
ameliorated بهتر کردن
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
loading بارگذاری
modification بهتر کردن مدل
enhanced بهتر یا واضح تر کردن
enhance بهتر یا واضح تر کردن
enhances بهتر یا واضح تر کردن
enhancing بهتر یا واضح تر کردن
rate of loading میزان بارگذاری
overloading اضافه بارگذاری
overloading بارگذاری اضافه
total charge بارگذاری کامل
load sharing شراکت در بارگذاری
indirect loading بارگذاری غیرمستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
dynamic loading بارگذاری جنبشی
to get back on one's feet وضعیت خود را بهتر کردن
amending بهتر کردن بهبودی یافتن
hardening and temper بهتر کردن تشویه ی فولاد
amend بهتر کردن بهبودی یافتن
amended بهتر کردن بهبودی یافتن
emergency loading بارگذاری فوق العاده
transverse loading بارگذاری روی پایه
load reversal دوره بارگذاری متناوب
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
acre برای سنجش زمین
acres برای سنجش زمین
loading on alternate spans حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
cavation [حفر زمین برای سرداب]
cavaizion [حفر زمین برای سرداب]
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
improved بهتر کردن اصلاح کردن
improves بهتر کردن اصلاح کردن
improving بهتر کردن اصلاح کردن
improve بهتر کردن اصلاح کردن
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
basket hanger بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
chopped ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
golf car وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
golf cart گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
acre واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acres واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
shields صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
hp laserjet چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
Hewlett Packard LaserJet چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
shield صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
Hewlett Packard چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
so much the better for me بهتر من
better than بهتر از
better بهتر
the more better the best بهتر
so much the better چه بهتر
all the better چه بهتر
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
ameliorator بهتر کننده
above rubies بهتر از یاقوت
preferably بطور بهتر
meliorate بهتر شدن
the best of all از همه بهتر
amelioration بهتر شدن
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
So much the better. دیگه بهتر
cote بهتر بودن از
ameliorative بهتر شونده
meliorative بهتر شونده
might as well <idiom> ترجیحا بهتر
on the mend <idiom> بهتر شدن
to change to the better بهتر شدن
grounding زمین کردن
ground زمین کردن
paralyses زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing زمین گیر کردن خنثی کردن
he works better او بهتر کار میکند
I feel it is appropriate ... به نظر من بهتر است که ...
outplay بازی بهتر از حریف
ammunition modification بهتر سازی مهمات
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
out act بهتر انجام دادن از
the better plan is to بهتر این است که .....
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
to get back on one's feet بهتر شدن [از بیماری]
tea is preferable to water چایی از اب بهتر است
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
it would be preferble to بهتر خواهد بود
it was no better هیچ بهتر نبود
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
searched کاوش کردن زمین
dibble گود کردن زمین
searches کاوش کردن زمین
searchingly مراقبت کردن از زمین
terrain spotting دیدبانی کردن زمین
terrain spotting تجسس کردن زمین
searchingly کاوش کردن زمین
searches مراقبت کردن از زمین
search مراقبت کردن از زمین
search کاوش کردن زمین
dig , in گود کردن زمین
searched مراقبت کردن از زمین
peneplain فرسوده کردن زمین
peneplane فرسوده کردن زمین
to cultivate land زمین را کشت کردن
protective earthing زمین کردن حفافتی
to till the soil زمین را کشت کردن
to work the land زمین را زراعت کردن
geodesy مساحی کردن زمین
harrow صاف کردن زمین
to dig out گود کردن زمین
harrows صاف کردن زمین
to clear land زمین راصاف کردن
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
rounding ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> همدلى از همزبانى بهتر است .
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never. <proverb> تاخیر بهتر از هرگز است .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com