English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
laser gain بهره لیزر
Other Matches
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
laser لیزر
lasers لیزر
optical maser لیزر
lasers اشعه لیزر
dye laser لیزر رنگینهای
gas laser لیزر گازی
laser اشعه لیزر
semiconductor laser لیزر نیم رسانا [فیزیک]
solid-state laser لیزر حالت جامد [فیزیک]
laser diode [LD] لیزر نیم رسانا [فیزیک]
helium-neon laser [HeNe laser] لیزر هلیوم-نئون [فیزیک]
led که از منبع نور LED به جای لیزر استفاده میکند
differential laser gyro دو اشعه لیزر با پلاریزاسیون یکسان که برای یک ژایروبکار میروند
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
whitest چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whiter چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
optical اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
CDs وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
lasers روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
CD وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
laser روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
scanner وسیلهای که اسکن میکند. اسکنر که میلهای را روی برچسب محصول می خواندبا استفاده از اشعه لیزر ودیود نوری
scanners وسیلهای که اسکن میکند. اسکنر که میلهای را روی برچسب محصول می خواندبا استفاده از اشعه لیزر ودیود نوری
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
transmissive disk دیسک ذخیره داده نوری که در آن اشعه لیزر از دیسک به مسیر تشخیص در پایین آن می تابد
laser چاپگر به renalntion بالا که از منبع لیزر برای چاپ با کیفیت بالای حروف با الگوی matrix-clat روی کاغذ استفاده میشود.
lasers چاپگر به renalntion بالا که از منبع لیزر برای چاپ با کیفیت بالای حروف با الگوی matrix-clat روی کاغذ استفاده میشود.
diminishing marginal productivity بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
DOR سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
holograms تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
portion بهره
portions بهره
quotient بهره
exploiters بهره کش
productive بهره زا
efficiency بهره
efficient بهره ور
exploited بهره ده
quotients بهره
exploiter بهره کش
yields بهره
yielded بهره
gain بهره
interests بهره
yield بهره
gained بهره
gains بهره
interest بهره
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
abused بهره کشی
exploitation بهره کشی
dispossessor بی بهره سازنده
divestiture بی بهره سازی
divestment بی بهره سازی
utilizations بهره برداری ها
usages بهره برداری ها
economic rent بهره مالکانه
antenna gain بهره انتن
economic rent بهره اقتصادی
exploitative character منش بهره کش
exploited class طبقه بهره ده
exploiting class طبقه بهره کش
factor payments بهره وسود
deprival بی بهره سازی
default interest بهره معوق
abuses بهره کشی
abusing بهره کشی
abuse بهره کشی
utilisations بهره برداری ها
accrued interest بهره متعلقه
advantage by illness بهره بیماری
at % interest با بهره 21 درصد
bank interest بهره بانکی
benefic بهره بردار
cheap money پول با بهره کم
contango بهره دیرکرد
declaration of interest اعلام بهره
exploitation بهره برداری
high interest بهره گران
high interest بهره سنگین
resipatory quotient بهره تنفسی
rq بهره تنفسی
transducer gain بهره دگرسازی
exploitation [utilization] بهره برداری
optimising بهره بردن
interest بهره [اقتصاد]
voltage gain بهره ولتاژ
sweatshop بهره کشخانه
sweatshops بهره کشخانه
lending rate بهره - نزولپول
rate of interest نرخ بهره
interest for delay بهره دیرکرد
interest rate نرخ بهره
legal interest بهره قانونی
loan interest بهره وام
utilisation [British] بهره برداری
passive debt وام بی بهره
using بهره برداری
productive work کار بهره زا
pure interest بهره خالص
put out to interest به بهره گذاشتن
usage بهره برداری
quantum yield بهره کوانتومی
rat of interest نرخ بهره
gavels بهره غیرمجاز
divests بی بهره کردن
share بهره قسمت
shared بهره قسمت
shares بهره قسمت
lot بخش بهره
interests سودیا بهره
interest سودیا بهره
deprive بی بهره کردن
efficiency بهره وری
deprives بی بهره کردن
depriving بی بهره کردن
operation بهره برداری
divest بی بهره کردن
divested بی بهره کردن
divesting بی بهره کردن
gains بهره برداری
utilization بهره برداری
gain بهره تقویت
productivity بهره وری
lot بهره قسمت
compound interest بهره مرکب
gains بهره تقویت
gain بهره برداری
gavel بهره غیرمجاز
gained بهره برداری
gained بهره تقویت
per capita productivity بهره وری سرانه
prime rate نرخ بهره پایه
paranosic gain بهره اصلی بیماری
primary gain بهره اصلی بیماری
paranosis بهره کشی از بیماری
tapped بهره برداری کردن از
royalties حق بهره برداری از چیزی
out law از حقوق بی بهره کردن
tapping بهره برداری کردن از
royalty حق بهره برداری از چیزی
margin productivity حد بهره وری تولید
marginal productivity بهره وری نهائی
market rate of interest نرخ بهره بازار
maximum value مقدار بهره برداری
money lender پول به بهره گذار
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
natural rate of interest نرخ بهره طبیعی
neutral rate of interest نرخ بهره خنثی
nominal interest rate نرخ بهره اسمی
operating budget بودجه بهره برداری
money rate of interest نرخ بهره پولی
operating cost هزینه بهره برداری
prime rate of interest نرخ بهره ترجیحی
tap بهره برداری کردن از
pure rate of interest نرخ بهره خالص
passives پدافندغیر عامل بی بهره
passive پدافندغیر عامل بی بهره
exploits بهره برداری کردن از
exploiting بهره برداری کردن از
exploit بهره برداری کردن از
gain سود بردن بهره
gains سود بردن بهره
interest profit عایدی حاصل از بهره
rate of yield نرخ بهره موثر
ready for use اماده بهره برداری
real interest rate نرخ بهره واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
respiratory exchange index شاخص بهره تنفسی
sexual abuse بهره کشی جنسی
to put out money to interest پول به بهره گذاشتن
underutilization of labor کم بهره گیری از کارگر
utilization statistics امار بهره وری
sweatshop کارگاه بهره کشی
principal and interest اصل پول و بهره
sweatshops کارگاه بهره کشی
enjoyment بهره مند شدن از
gained سود بردن بهره
beneficiaries بهره بردار ذیحق
exploitation of colonies بهره کشی مستعمرات
infatute ازخرد بی بهره کردن
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
high rate of interest نرخ سنگین بهره
emergency operation بهره برداری اضطراری
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
high rate of interest نرخ بالای بهره
high efficiency ضریب بهره بالا
child abuse بهره کشی از کودک
effective interest rate نرخ بهره موثر
factor productivity بهره دهی عوامل
utilize بهره برداری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com