Dictiornary-Farsi | بهره وری سرانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
per capita productivity	بهره وری سرانه


Other Matches

tontine	تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury	گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
percapita	سرانه
capitation	سرانه
per capita	سرانه
poll tax	مالیات سرانه
capitation taxes	مالیات سرانه
income per capita	درامد سرانه
masterfully	خود سرانه
output per head	تولید سرانه
output per head	بازده سرانه
per capita consumption	مصرف سرانه
per capita expenditure	هزینه سرانه
per capita income	درامد سرانه
personal income	درامد سرانه
percapita	بطور سرانه
per head tax	مالیات سرانه
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
per capita output	تولید سرانه
personal service utility	عرضه سرانه کار
poll tax	مالیات ثابت سرانه
gross product per capita	تولید ناخالص سرانه
owelty	سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
willfulŠetc	خود رای خودسر خود سرانه
diminishing marginal productivity	بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
exploiter	بهره کش
exploiters	بهره کش
portions	بهره
portion	بهره
efficient	بهره ور
productive	بهره زا
efficiency	بهره
quotient	بهره
quotients	بهره
exploited	بهره ده
yields	بهره
yielded	بهره
yield	بهره
interest	بهره
gain	بهره
gains	بهره
interests	بهره
gained	بهره
productive work	کار بهره زا
accrued interest	بهره متعلقه
cheap money	پول با بهره کم
abusing	بهره کشی
advantage by illness	بهره بیماری
antenna gain	بهره انتن
at % interest	با بهره 21 درصد
gain	بهره برداری
bank interest	بهره بانکی
gained	بهره تقویت
benefic	بهره بردار
abuses	بهره کشی
abused	بهره کشی
rate of interest	نرخ بهره
rat of interest	نرخ بهره
quantum yield	بهره کوانتومی
put out to interest	به بهره گذاشتن
gavel	بهره غیرمجاز
gavels	بهره غیرمجاز
exploitation	بهره برداری
exploitation	بهره کشی
pure interest	بهره خالص
abuse	بهره کشی
gained	بهره برداری
lot	بهره قسمت
exploitative character	منش بهره کش
exploited class	طبقه بهره ده
exploiting class	طبقه بهره کش
factor payments	بهره وسود
lot	بخش بهره
high interest	بهره گران
loan interest	بهره وام
legal interest	بهره قانونی
laser gain	بهره لیزر
interest for delay	بهره دیرکرد
interest rate	نرخ بهره
shares	بهره قسمت
gains	بهره تقویت
contango	بهره دیرکرد
high interest	بهره سنگین
shared	بهره قسمت
gains	بهره برداری
share	بهره قسمت
passive debt	وام بی بهره
declaration of interest	اعلام بهره
default interest	بهره معوق
deprival	بی بهره سازی
dispossessor	بی بهره سازنده
divestment	بی بهره سازی
economic rent	بهره مالکانه
economic rent	بهره اقتصادی
using	بهره برداری
deprive	بی بهره کردن
deprives	بی بهره کردن
depriving	بی بهره کردن
divested	بی بهره کردن
divesting	بی بهره کردن
divests	بی بهره کردن
interest	بهره [اقتصاد]
optimising	بهره بردن
gain	بهره تقویت
usage	بهره برداری
exploitation [utilization]	بهره برداری
utilisation [British]	بهره برداری
operation	بهره برداری
interest	سودیا بهره
compound interest	بهره مرکب
transducer gain	بهره دگرسازی
utilization	بهره برداری
interests	سودیا بهره
rq	بهره تنفسی
efficiency	بهره وری
resipatory quotient	بهره تنفسی
utilisations	بهره برداری ها
voltage gain	بهره ولتاژ
lending rate	بهره - نزولپول
usages	بهره برداری ها
divest	بی بهره کردن
sweatshops	بهره کشخانه
productivity	بهره وری
utilizations	بهره برداری ها
sweatshop	بهره کشخانه
divestiture	بی بهره سازی
sweatshop	کارگاه بهره کشی
natural rate of interest	نرخ بهره طبیعی
neutral rate of interest	نرخ بهره خنثی
market rate of interest	نرخ بهره بازار
interest rate per annum	نرخ بهره سالانه
maximum value	مقدار بهره برداری
money lender	پول به بهره گذار
margin productivity	حد بهره وری تولید
marginal productivity	بهره وری نهائی
money rate of interest	نرخ بهره پولی
landuse	بهره وری از زمین
myrmecophilous	بهره برنده ازمورچه
it was sold at 0 year's p	بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
operating budget	بودجه بهره برداری
operating cost	هزینه بهره برداری
principal and interest	اصل پول و بهره
sweatshops	کارگاه بهره کشی
utilization statistics	امار بهره وری
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
gain	سود بردن بهره
pure rate of interest	نرخ بهره خالص
to put out money to interest	پول به بهره گذاشتن
respiratory exchange index	شاخص بهره تنفسی
real rate of interest	نرخ بهره واقعی
real interest rate	نرخ بهره واقعی
ready for use	اماده بهره برداری
prime rate of interest	نرخ بهره ترجیحی
prime rate	نرخ بهره پایه
sexual abuse	بهره کشی جنسی
out law	از حقوق بی بهره کردن
paranosic gain	بهره اصلی بیماری
primary gain	بهره اصلی بیماری
paranosis	بهره کشی از بیماری
gained	سود بردن بهره
gains	سود بردن بهره
rate of yield	نرخ بهره موثر
enjoyment	بهره مند شدن از
passives	پدافندغیر عامل بی بهره
passive	پدافندغیر عامل بی بهره
exploits	بهره برداری کردن از
bank rate	نرخ بهره بانکی
exploiting	بهره برداری کردن از
average productivity	بهره دهی متوسط
enjoys	برخوردارشدن از بهره مندشدن از
child abuse	بهره کشی از کودک
exploit	بهره برداری کردن از
effective interest rate	نرخ بهره موثر
royalty	حق بهره برداری از چیزی
enjoying	برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoyed	برخوردارشدن از بهره مندشدن از
tap	بهره برداری کردن از
tapped	بهره برداری کردن از
tapping	بهره برداری کردن از
royalties	حق بهره برداری از چیزی
beneficiaries	بهره بردار ذیحق
beneficiary	بهره بردار ذیحق
utilised	بهره برداری کردن
utilises	بهره برداری کردن
utilising	بهره برداری کردن
utilize	بهره برداری کردن
utilizes	بهره برداری کردن
utilizing	بهره برداری کردن
enjoy	برخوردارشدن از بهره مندشدن از
emergency operation	بهره برداری اضطراری
interest profit	عایدی حاصل از بهره
high rate of interest	نرخ بالای بهره
high rate of interest	نرخ سنگین بهره
i paid the debt plus interest	بدهی را با بهره ان دادم
exploitation of colonies	بهره کشی مستعمرات
interest free loan	وام بدون بهره
nominal interest rate	نرخ بهره اسمی
infatute	ازخرد بی بهره کردن
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
high efficiency	ضریب بهره بالا