Dictiornary-Farsi | بهره کشی کارگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
exploitation of labor	بهره کشی کارگر


Search result with all words

agricultural labor productivity	بهره دهی کارگر کشاورزی
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
Other Matches

tontine	تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury	گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
diminishing marginal productivity	بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
shopman	کارگر
workmen	کارگر
laborers	کارگر
telling	کارگر
operatives	کارگر
operative	کارگر
workwoman	کارگر زن
workwoman	زن کارگر
workpeople	کارگر
workingman	کارگر
employee	کارگر
worker	کارگر
workman	کارگر
labourer	کارگر
labors	کارگر
labour	کارگر
joss	سر کارگر
labored	کارگر
laborer	کارگر
employe	کارگر
active	کارگر
effective	کارگر
master workman	سر کارگر
labourers	کارگر
cooly	کارگر
craftsman assistant	کارگر
coalminer	کارگر معدن
leavening	عامل کارگر
charge hand	کارگر معمولی
leavens	عامل کارگر
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boys	کارگر اصطبل
stable-boy	کارگر اصطبل
leaven	عامل کارگر
proletariat	طبقه کارگر
journeyman	کارگر متخصص
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر مزدور
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
proletariat	کارگر ورنجبر
journeymen	کارگر مزدور
furnace man	کارگر کوره
common labour	کارگر عمومی
munitioneer	کارگر زرادخانه
casual labour	کارگر اتفاقی
outworker	کارگر ازاد
brain worker	کارگر مغزی
piler	کارگر شمعکوب
accommodator	کارگر کمکی
refiners	کارگر پالایشگاه
refiner	کارگر پالایشگاه
reacher	کارگر نخ تاب
road maker	کارگر راه
lay off	تعلیق کارگر
farmhand	کارگر مزرعه
laboring class	طبقه کارگر
exploitation of labor	استثمار کارگر
hodcarrier	کارگر ناوه کش
journey man	کارگر مزدور
labor	کارگر عمله
labor	حزب کارگر
labor party	حزب کارگر
daysman	کارگر روزمزد
day labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
date labourer	کارگر روزمزد
mealmen	کارگر اسیاب
seasonal worker	کارگر فصلی
shovelbill	کارگر بیل زن
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
work force	تعداد کارگر
workfolk	جماعت کارگر
workfolks	جماعت کارگر
working man	کارگر افزارمند
workingman	ازطبقه کارگر
workpeople	طبقه کارگر
dairymaid	کارگر لبنیاتی
dairymaids	کارگر لبنیاتی
farm hand	کارگر مزرعه
unskilled labor	کارگر غیرماهر
swot	کارگر زحمتکش
swots	کارگر زحمتکش
navvy	کارگر ساده
navvies	کارگر ساده
longshoremen	کارگر اسکله
longshoreman	کارگر اسکله
shoveler	کارگر بیل زن
shovelman	کارگر بیل زن
skilled labour	کارگر ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
slave ant	مورچه کارگر
swotting	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
farm hands	کارگر مزرعه
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
docker	کارگر لنگرگاه
dockers	کارگر بارانداز
migrant worker	کارگر مهاجر
workings	کارگر طرزکار
dockers	کارگر لنگرگاه
working	کارگر طرزکار
docker	کارگر بارانداز
labour day	روز کارگر
labors	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labored	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
working class	طبقه کارگر
working classes	طبقه کارگر
Labour Party	حزب کارگر
labourparty	حزب کارگر
labour	حزب کارگر
May Day	روز کارگر
efficient	بهره ور
yields	بهره
yielded	بهره
yield	بهره
interests	بهره
quotients	بهره
interest	بهره
exploited	بهره ده
portion	بهره
exploiters	بهره کش
efficiency	بهره
gain	بهره
gains	بهره
gained	بهره
exploiter	بهره کش
quotient	بهره
productive	بهره زا
portions	بهره
workmanlike	شایسته کارگر خوب
potman	کارگر اسفالت ساز
gandey dancer	کارگر راه اهن
pkeman	کارگر کلنگ دار
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
railroader	کارگر راه اهن
quarrier	کارگر معدن سنگ
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
quarryman	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر کان سنگ
grisette	دختر کارگر فرانسوی
pitman	کارگر درون معدن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
cordwainer	کارگر چرم ساز
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
day laborer	کارگر روز مزد
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
deckhand	کارگر عرشه کشتی
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
outworker	کارگر خارج ازخانه
inflow of labor	جریان ورود کارگر
penetratingly	بطور نافذ کارگر
luggie	کارگر سنگ شکن
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
effectively	بطور موثر یا کارگر
navvies	کارگر غیر ماهر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
proletarian	عضو طبقه کارگر
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
work people	کارگران طبقه کارگر
working paper	ورقهء استخدام کارگر
workmanly	شایسته کارگر خوب
navvies	کارگر کارهای خاکی
navvy	کارگر غیر ماهر
time out	ساعت غیبت کارگر
submariner	کارگر زیر دریایی
stevedore	کارگر بار انداز
wright	کارگر سازنده نجار
navvy	کارگر کارهای خاکی
stevedores	کارگر بار انداز
lending rate	بهره - نزولپول
utilizations	بهره برداری ها
interest	بهره [اقتصاد]
high interest	بهره گران
high interest	بهره سنگین
utilisations	بهره برداری ها
optimising	بهره بردن
interest for delay	بهره دیرکرد
interest rate	نرخ بهره
loan interest	بهره وام
usages	بهره برداری ها
productive work	کار بهره زا
pure interest	بهره خالص
put out to interest	به بهره گذاشتن
quantum yield	بهره کوانتومی