Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
shut off
بهم زدن نقشه حریف
Other Matches
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
rival
حریف
challenger
حریف
opponent
حریف
opponents
حریف
adversarial
حریف
foes
حریف
challengers
حریف
competitors
حریف
competitor
حریف
adversaries
حریف
rivals
حریف
rivaling
حریف
rivalled
حریف
rivalling
حریف
rivaled
حریف
match
حریف
d. cut d.
حریف
matches
حریف
adversary
حریف
foe
حریف
dropped
جاگذاشتن حریف
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
away
زمین حریف
drops
جاگذاشتن حریف
coped
حریف شدن
dropping
جاگذاشتن حریف
he was too much for me
من حریف او نبودم
copes
حریف شدن
cope
حریف شدن
opponent
حریف طرف
head butt
با سر به حریف زدن
opponents
حریف طرف
drop
جاگذاشتن حریف
swingman
همه فن حریف
copings
حریف شدن
deliver a series of blows
بمباران حریف
end
زمین حریف
playing the man
بازی با حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
adversary
حریف کشتی
victims
حریف ضعیف
shadows
چسبیدن به حریف
charge
حمله به حریف
charges
حمله به حریف
jack of all trades
همه فن حریف
targetted
سینه حریف
targetting
سینه حریف
target
سینه حریف
adversaries
حریف کشتی
targeted
سینه حریف
targets
سینه حریف
targeting
سینه حریف
ends
زمین حریف
ended
زمین حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
downfield
زمین حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
shadow
چسبیدن به حریف
victim
حریف ضعیف
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
clinch
بغل کردن حریف
outplay
بازی بهتر از حریف
outroll
شکست دادن حریف
drops
پشت سر گذاشتن حریف دو
pattern offense
موضعگیری در برابر حریف
onside
پا به توپ در زمین حریف
personal foul
خطای بدنی به حریف
deceived
فریب دادن حریف
utility
ذخیره همه فن حریف
clinched
بغل کردن حریف
sparring partner
حریف مشت بازی
clinches
بغل کردن حریف
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
deceiving
فریب دادن حریف
manage a person
حریف کسی شدن
deceives
فریب دادن حریف
deceive
فریب دادن حریف
hinder
مانع حریف شدن
hindered
مانع حریف شدن
hinders
مانع حریف شدن
hindering
مانع حریف شدن
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
burns
امتیاز گرفتن از حریف
burn
امتیاز گرفتن از حریف
stomach throw
افکندن حریف از پشت
clinching
بغل کردن حریف
kin geri
لگد به بیضه حریف
assaulted
حمله بدنی به حریف
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
mark
نشانه کردن حریف
marks
نشانه کردن حریف
block
سدکردن غیرمجاز حریف
shut down
شکست دادن حریف
dropping
پشت سر گذاشتن حریف دو
outclassed
شکست فاحش حریف
assaults
حمله بدنی به حریف
lapped
رسیدن به حریف جلویی
lap
رسیدن به حریف جلویی
assault
حمله بدنی به حریف
intercept
قطع پاسکاری حریف
outclassing
شکست فاحش حریف
intercepted
قطع پاسکاری حریف
intercepting
قطع پاسکاری حریف
intercepts
قطع پاسکاری حریف
bluffs
حریف را از میدان درکردن
bluffed
حریف را از میدان درکردن
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
همه فن حریف است
outclass
شکست فاحش حریف
unanswered
همردیف نبودن حریف
deciding
نزدیک به دروازه حریف
draw
رویارویی دو حریف در اغار
draws
رویارویی دو حریف در اغار
outclasses
شکست فاحش حریف
bluff
حریف را از میدان درکردن
go behind
به پشت حریف رفتن
bluffing
حریف را از میدان درکردن
cut down
زمین زدن حریف
back sacrifice throw
افکندن حریف ازپشت
dribble
رد کردن توپ از حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
jink
فریب دادن حریف
assorted
همه فن حریف همسر
circle dodge
گریز از حریف در مسیرمنحنی
scouted
ارزیابی حریف اینده
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
dropped
پشت سر گذاشتن حریف دو
scout
ارزیابی حریف اینده
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
scouts
ارزیابی حریف اینده
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
dummy
گول زدن حریف در تجمع
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
bait the hole
گول زدن مدافع حریف
clothes lines
ضبه زدن و انداختن حریف
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
clothes line
ضبه زدن و انداختن حریف
parrying
دفع کردن حمله حریف
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
outside hook
فت پا و بهم زدن تعادل حریف
bootleg
نوعی حمله با فریفتن حریف
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
parried
دفع کردن حمله حریف
parries
دفع کردن حمله حریف
box out
موضعگیری بین حریف و سبد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com