Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
chockablock
بهم متصل وپیوسته
Other Matches
slow and steady
اهسته وپیوسته
streptobacillus
باسیلهای زنجیری وپیوسته
tapping
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tap
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
joint
متصل
continuous
متصل
contiguous
متصل
anchored
متصل به
clung
متصل
conjunct
متصل
connected
متصل
on line
متصل
adjoined
متصل کردن
fixed shell
گلوله متصل
coupler
متصل کننده
engagedness
متصل بهم
tying
متصل کننده
adjoins
متصل کردن
connects
متصل کردن
connect
متصل کردن
interlock
متصل شدن
interlocked
متصل شدن
interlocking
متصل شدن
syndetic
متصل شده
interlocks
متصل شدن
adjoin
متصل کردن
tie down
متصل کردن
off line
غیر متصل
male connector
متصل کننده نر
coherently
بطور متصل
attachments
نمائات متصل
joggling
متصل کردن
joggles
متصل کردن
joggled
متصل کردن
joggle
متصل کردن
interurban
متصل بشهر ها
splicer
متصل کننده
lacer
متصل کننده
applying
متصل کردن
apply
متصل کردن
applies
متصل کردن
ligature
دخشههای متصل
connecting arrangement
ترتیب متصل
pan-
متصل کردن
pans
متصل کردن
colligate
متصل کردن
cartridges
بخش متصل
cartridge
بخش متصل
join
متصل کردن
joined
متصل کردن
connective
متصل کننده
joins
متصل کردن
connectedly
بطور متصل
adjacent span
دهانه متصل
adjacent span
دهانه متصل
link
متصل کردن
connector
متصل کننده
basifixed
متصل در پایه
pan
متصل کردن
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
splice
باهم متصل کردن
connected load
بار متصل شده
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
shafting
میله بهم متصل
spliced
باهم متصل کردن
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
splices
باهم متصل کردن
splicing
باهم متصل کردن
adjoin
افزودن متصل شدن
catenate
پیوستن متصل کردن
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
enjoining
بهم متصل کردن
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
connected load
بار خارجی متصل
adjoined
افزودن متصل شدن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
abut
متصل بودن یاشدن
enjoined
بهم متصل کردن
abuts
متصل بودن یاشدن
enjoins
بهم متصل کردن
adjoins
افزودن متصل شدن
abutted
متصل بودن یاشدن
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
corbel-course
زیر سری متصل
pin
متصل کردن به گیرافتادن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
enjoin
بهم متصل کردن
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
continous
متصل متوالی بدون وقفه
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
catena
سریهای متصل شده concatenate
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
ca
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
associated file
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
associated document
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
objecting
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
direct objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
AUI connector
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
objected
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
shared
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
organometallic
ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
GND
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
microprocessors
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
wrist pin
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
microprocessor
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
low power standby
خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
connector
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
ganged
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
Dialer
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
reperforator
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
label
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
PID
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
back gear shaft
محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
conferencing
بحث بین کاربران راه دور با استفاده از کامپیوترهای متصل به هم با مودم یا شبکه
tandem
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
fishplate
صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد
labels
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
drawbar
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
tandems
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com