Dictiornary-Farsi | بهم پیوستگی تجدید دیدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
reunion	بهم پیوستگی تجدید دیدار
reunions	بهم پیوستگی تجدید دیدار


Other Matches

rally	تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies	تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied	تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
resupply	تجدید اماد تجدید تدارکات
interviewing	دیدار
visiter	دیدار گر
interviews	دیدار
visitant	دیدار گر
interviewed	دیدار
interview	دیدار
meets	دیدار
meet	دیدار
visitation	دیدار
visitations	دیدار
visitational	عیادت دیدار
visited	بازدید دیدار
drop in <idiom>	دیدار کوتاه
See you again . So long.	به امید دیدار
aurevior	بامید دیدار
visit	بازدید دیدار
visitable	دیدار پذیر
visits	بازدید دیدار
grudge	دیدار دو رغیب دیرین
grudged	دیدار دو رغیب دیرین
sight seeing	دیدار منافر جالب
grudges	دیدار دو رغیب دیرین
to have an i. with any one	باکسی دیدار و گفتگو کردن
I'm looking forward to seeing you again.	منتظر دیدار دوباره شما هستم.
landfall	دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfalls	دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
I very much look forward to meeting you soon.	من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
landfall n	دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
union	پیوستگی
cohesion	به هم پیوستگی
unions	پیوستگی
cohesion	پیوستگی
cohesiveness	به هم پیوستگی
association	پیوستگی
affinity	پیوستگی
associations	پیوستگی
incessancy	پیوستگی
affinities	پیوستگی
affiliation	پیوستگی
conjugation	پیوستگی
alliances	پیوستگی
alliance	پیوستگی
concrescence	پیوستگی
concomitance	پیوستگی
coalescence	به هم پیوستگی
conjunctions	پیوستگی
conjunction	پیوستگی
joinder	پیوستگی
affiliations	پیوستگی
unity	پیوستگی
attachment	پیوستگی
interconnection	به هم پیوستگی
continuity	پیوستگی
consolidation	به هم پیوستگی
symphysis	پیوستگی
incontinuity	نا پیوستگی
coherence	به هم پیوستگی
coalition	پیوستگی
steadiness	پیوستگی
coalitions	پیوستگی
steadviness	پیوستگی
contiguous	پیوستگی دوام
connecting branch	اتصال یا پیوستگی
continuity of flow	پیوستگی جریان
continuous time	با پیوستگی زمانی
continuity equation	معادله پیوستگی
connection	پیوستگی اتصال
coneatenation	بهم پیوستگی
inosculation	بهم پیوستگی
continuity equation	رابط پیوستگی
juncture	پیوستگی مفصل
bond stress	تنش پیوستگی
linkages	به هم پیوستگی پیوندی
connexions	پیوستگی اتصال
linkage	بهم پیوستگی
linkages	بهم پیوستگی
interosculation	بهم پیوستگی
syndesis	بهم پیوستگی
continuity theory	نظریه پیوستگی
incorporation	پیوستگی تلفیق
zygosis	ترکیب پیوستگی
bond	پیوستگی ضمانت
linkage	به هم پیوستگی پیوندی
magnetic linkage	پیوستگی مغناطیسی
accretion	بهم پیوستگی
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
adhesion	کشش سطحی پیوستگی
solidarity	بهم پیوستگی [اتحاد]
discontinuities	عدم پیوستگی انفصال
discontinuity	عدم پیوستگی انفصال
clanship	پیوستگی بخانواده خود
continuity of a function	پیوستگی تابعی [ریاضی]
syndactylism	پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
placentation	پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
solidarity	بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
groundhopper [British English]	طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
adherence to party	هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
clannish	دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
fusionist	هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
adhesion	اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
juncture	بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
polyene	ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
integration	یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
continuity light	وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
refresh	تجدید
revivals	تجدید
renewals	تجدید
renewal	تجدید
repetitions	تجدید
repetition	تجدید
reviews	تجدید
refreshes	تجدید
refreshed	تجدید
reviewed	تجدید
revival	تجدید
recrudescence	تجدید
turnover	تجدید
renew	تجدید
review	تجدید
renewing	تجدید
instauration	تجدید
anabiosis	تجدید
renews	تجدید
neogenesis	تجدید
reviewing	تجدید
reelection	تجدید انتخاب
revise	تجدید نظر
reconstituted	تجدید ساخت
reproduction	تجدید چاپ
reconstitutes	تجدید ساخت
reconstituting	تجدید ساخت
reedify	تجدید کردن
revivor	تجدید مرافعه
revisionary	تجدید نظری
revisal	تجدید نظر
rebirth	تجدید حیات
reproductions	تجدید چاپ
revisionist	تجدید نظرخواه
redintegrate	تجدید شونده
republication	تجدید چاپ
recension	تجدید چاپ
recalculation	تجدید محاسبه
re hearing	تجدید نظر
re hearing	تجدید محاکمه
re establish	تجدید کردن
re edify	تجدید کردن
rapporchment	تجدید روابط
nonrecurring	تجدید نشدنی
it is not subject to review	تجدید نظر
reinforcement	تجدید قوا
renewed	تجدید شده
renewer	تجدید کننده
renewal offf lease	تجدید اجاره
renewal of the convention	تجدید اتفاق
renewal of the convention	تجدید پیمان
renewability	قابلیت تجدید
reform	تجدید نظر
renascence	تجدید حیات
remilitarization	تجدید تسلیحات
reinvigorate	تجدید نیروکردن
reimpression	تجدید چاپ
rejuvenescence	تجدید جوانی
reconditioning	تجدید امادگی
renewable	تجدید شدنی
refection	تجدید قوا
instaurator	تجدید کننده
furbishing	تجدید نظرکردن در
revisions	تجدید نظر
revisions	تجدید چاپ
revitalization	تجدید حیات
rebuilds	تجدید ساخت
rebuild	تجدید ساخت
resurgence	تجدید حیات
revision	تجدید چاپ
renewing	تجدید کردن
renew	تجدید کردن
reincarnation	تجدید تجسم
reincarnations	تجدید تجسم
revision	تجدید نظر
reorganization	تجدید سازمان
restoration	تجدید بازگرداندن
furbished	تجدید کردن
furbished	تجدید نظرکردن در
furbishes	تجدید کردن
repeats	تکرار تجدید
repeat	تکرار تجدید
furbishes	تجدید نظرکردن در
renovation	تجدید نظر
furbishing	تجدید کردن
furbish	تجدید نظرکردن در
furbish	تجدید کردن
revising	تجدید نظر
remarrying	تجدید فراش
revolving	قابل تجدید
revises	تجدید نظر
remarriage	تجدید فراش