Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English
Persian
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
Search result with all words
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
Other Matches
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimates
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
moist air
هوای تر
petticoatsfever
هوای زن
air blast
هوای دم
compressed air
هوای فشرده
stable air
هوای پایدار
the open
هوای ازاد
out of door
در هوای ازاد
marine climate
اب و هوای دریایی
passion
هوای نفس
compressed air
هوای متراکم
marsh malaria
هوای مردابی
low air pressure
فشار هوای کم
In the open air.
در هوای آزاد.
drippy
هوای گرفته
airs
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
queen's weather
هوای باز
air
هوای دم هوا
temperate climate
اب و هوای معتدل
out of doors
در هوای ازاد
heavy weather
هوای طوفانی
open air
در هوای ازاد
adverse weather
هوای نامساعد
intake air
هوای ورودی
exhaust air
هوای خروجی
liquid air
هوای مایع
dead air
هوای راکد
swelters
هوای گرم
emergency air
هوای اضطراری
air breathing
هوای تنفسی
raininess
هوای بارانی
agglutinant
هوای التیام
heavy weather
هوای خراب
carburetor air
هوای کاربراتور
hot blast
هوای دم داغ
humid air
هوای شرجی
secondry air
هوای ثانویه
blast roasting
تشویه با هوای دم
foul weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای خراب
circulationg air
هوای در گردش
humid air
هوای نمناک
forced draft
هوای با فشار
sweltered
هوای گرم
broken weather
هوای بی قرار
swelter
هوای گرم
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
mouthpiece
لوله هوای غواص
blow hot
هوای گرم دمیدن
bleed air
هوای کمپرس شده
blow cold
هوای سرد دمیدن
liquid air
هوای مایع شده
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
lowered
هوای گرفته وابری
lower
هوای گرفته وابری
secondary airflow
جریان هوای فرعی
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
mouthguard
لوله هوای غواص
air tank
کپسول هوای غواصی
torchlight
هوای گرگ ومیش
saturated air
هوای اشباع شده
owl light
هوای گرگ و میش
cooling blower
دمنده هوای سرد
cooling air
هوای سرد کننده
warm front
جبهه هوای گرم
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
mouthpieces
لوله هوای غواص
lowering
هوای گرفته وابری
lowers
هوای گرفته وابری
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
air compressor
هوای فشرده ساز
liquid air container
مخزن هوای مایع
warm fronts
جبهه هوای گرم
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
heatwaves
موج هوای گرم
heatwaves
هوای گرم طولانی
free living
تسلیم هوای نفس
forced draft
هوای تحت فشار
out door court
زمین هوای ازاد
blast
هوای دم کوره بلند دم
blasts
هوای دم کوره بلند دم
tire pressure
فشار هوای لاستیک
tire inflation
فشار هوای لاستیک
dusk
هوای گرگ ومیش
open exercise
ورزش در هوای ازاد
fair weather
دارای هوای صاف
intake air
هوای مکیده شده
heatwave
هوای گرم طولانی
heatwave
موج هوای گرم
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
ego trip
تسلیم به هوای نفس
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
ego trips
تسلیم به هوای نفس
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
effulge
برق هوای باز
twilight
هوای گرگ ومیش
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
self will
خود رایی هوای نفس
caliduct
پخش کننده هوای گرم
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
storm door
درب عایق هوای توفانی
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
smog
هوای الوده به دود وبخار
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
air space
قشر هوای دیوار خالی
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
newer
جدید
newest
جدید
maidens
جدید
maiden
جدید
up to date
جدید
recent
جدید
up-to-date
جدید
unprecedented
جدید
novel
جدید
unprecedentedly
جدید
new
جدید
modern
جدید
novels
جدید
new-
جدید
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com