English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
over به انتها رسیدن
over- به انتها رسیدن
finish به انتها رسیدن
finishes به انتها رسیدن
Search result with all words
ending عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
endings عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
Other Matches
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
foreverness بی انتها
infinite time بی انتها
forever بی انتها
eternity بی انتها
immortality بی انتها
supreme انتها
extreme انتها
to the end تا انتها
tag end انتها
endways از انتها
eternality بی انتها
aeon بی انتها
agelong بی انتها
out <adv.> انتها
terminals انتها
terminal انتها
tailing انتها
adinfinitum بی انتها
perpetuity بی انتها
close انتها
open-ended بی انتها
open ended بی انتها
fathomless بی انتها
infinite بی انتها
timeless بی انتها
closer انتها
closes انتها
closest انتها
topless بی انتها
termination انتها
end انتها
sempiternity بی انتها
endwise از انتها
extremities انتها
extremity انتها
ends انتها
ending انتها
endings انتها
outrance انتها
ended انتها
head انتها دماغه
acrogenous از انتها رسته
open ended system سیستم بی انتها
endless loop حلقه بی انتها
end mark نشان انتها
epiphonema حسن انتها
caudal نزدیک به انتها
endless form ورقه بی انتها
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
zillion عدد بی انتها و معتنی به
marginal حداکثر نزدیک به انتها
through از اغاز تا انتها کاملا
tail end قسمت نهایی انتها
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
finish انجام دادن چیزی تا انتها
finishes انجام دادن چیزی تا انتها
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
biased داده یا رکوردی که به انتها اشاره میکند
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
bicipital تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
hang وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
loops حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
hangs وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
deque صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند
the Holy Grail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
doubled up صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
sangrail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
topology توپولوژی بکه که تمام قط عات به یک کابل وصل هستند که در هر انتها Terminator دارد
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
Ertman gul [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
to come to a he رسیدن
befalling در رسیدن
reaching رسیدن به
befalls در رسیدن
reaches رسیدن
befall در رسیدن
reaches رسیدن به
reach رسیدن به
reach رسیدن
to fetch up رسیدن
to get at رسیدن به
reached رسیدن به
befell در رسیدن
accede رسیدن
reaching رسیدن
to come to hand رسیدن
to d. up with رسیدن به
arriving رسیدن
arrives رسیدن
arrived رسیدن
arrive رسیدن
to come by رسیدن
to catch up رسیدن به
reached رسیدن
comes رسیدن
come رسیدن
acceding رسیدن
accedes رسیدن
befallen در رسیدن
attains رسیدن
attaint رسیدن به
catch up رسیدن به
overtakes رسیدن به
escalating رسیدن
aim رسیدن
escalates رسیدن
aimed رسیدن
escalated رسیدن
aims رسیدن
maturate رسیدن
arrival رسیدن
take in (money) <idiom> رسیدن
overtake رسیدن به
overtaken رسیدن به
get at رسیدن به
run up رسیدن
accru رسیدن
light or lighted رسیدن
escalate رسیدن
arr رسیدن
land رسیدن
acceded رسیدن
expire به سر رسیدن
getting رسیدن
peer رسیدن
peered رسیدن
peering رسیدن
attain رسیدن
attained رسیدن
attaining رسیدن
approached رسیدن
approaches رسیدن
approach رسیدن
get رسیدن
to see to رسیدن
gets رسیدن
shifted در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shifts در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
go round به همه رسیدن
strike oil به نفت رسیدن
pull up to به چیزی رسیدن
run out باخر رسیدن
forereach فرا رسیدن
pull up with به چیزی رسیدن
outjockey در رسیدن پوشاندن
on station رسیدن به هدف
meet of approval of به تصویب ..... رسیدن
overgo رسیدن به گذشتن
fetch up به نتیجه رسیدن
handed down به تواتر رسیدن
to be approved به تصویب رسیدن
grow up به سن بلوغ رسیدن
land vi بزمین رسیدن
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
to the eye <idiom> به نظر رسیدن
taper off <idiom> کم کم به آخر رسیدن
have it <idiom> به جواب رسیدن
reach an agreement به توافق رسیدن
to reach a place بجایی رسیدن
to turn out به پایان رسیدن
makes رسیدن به ساخت
get on in years <idiom> به سن پیری رسیدن
get hold of (something) <idiom> به مالکیت رسیدن
down to the wire <idiom> به آخر خط رسیدن
to go round به همه رسیدن
to fall due موعد رسیدن
to draw to an end بته رسیدن
to draw level بحریف رسیدن
last straw <idiom> [به آخر خط رسیدن]
to come to an end بپایان رسیدن
to come to a point بنوک رسیدن
to come to a end به پایان رسیدن
to be late دیر رسیدن
to be duly punished for به کیفر ..... رسیدن
to attain on's majority بحدرشد رسیدن
to meet the a of به تصویب رسیدن
to pay the penalty of بسزای .... رسیدن
to round into a man بمردی رسیدن
dead end <idiom> به آخرخط رسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com