Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
in my f.
به ایین سوگند خدامی داند
Other Matches
swear
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swears
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
Who knows?You never can tell.
کسی چه می داند ؟
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all.
خودش را عقل کل می داند
Who knows what the end wI'll be?
عاقبت کاررا کی می داند ؟
Any fool knows that .
اینرا دیگه هرخری می داند
Even a fool knows this .
یک احمق هم این رامی داند
expert
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
experts
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
incarnationist
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
She considers it beneath her dignity to work .
کار کردن را کسر شأن خود می داند
He has been a beggar for a hundred years; yet he d.
<proverb>
صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
Blessings are not valued till they are gone.
<proverb>
قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید.
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea.
<proverb>
اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
cast pearls before swine
<idiom>
از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
to keep somebody in suspense
<idiom>
کسی را در حالت هراس گذاشتن
[چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone.
هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
oaths
سوگند
oath
سوگند
sacraments
سوگند
sacrament
سوگند
attestation
سوگند
adjuration
سوگند
adjurer
سوگند دهنده
adjure
سوگند دادن
up my conscience
به وجدانم سوگند
admirster an oath
سوگند دادن
to administer
سوگند دادن
upon my honor
به شرافتم سوگند
upon my world
بشرافتم سوگند
abjuring
سوگند شکستن
abjures
سوگند شکستن
abjure
سوگند شکستن
swearing
اتیان سوگند
abjured
سوگند شکستن
swears
سوگند خوردن
take an oath
سوگند خوردن
by g
به جرجیس سوگند
abstention from taking an oath
نکول سوگند
affidavits
سوگند نامه
taking an oath
اتیان سوگند
take oath
سوگند یادکردن
to lift one's hand
سوگند خوردن
to take an oath
سوگند خوردن
swear by
سوگند خوردن به
swearing formula
سوگند نامه
od
سوگند ملایم
oath of allegiance
سوگند وفاداری
Hippocratic oath
سوگند بقراطی
gar
سوگند ملایم
false oath
سوگند دروغ
by god
سوگند بخدا
swear
سوگند خوردن
swearings-in
سوگند دادن
odd
:سوگند ملایم
odder
:سوگند ملایم
oddest
:سوگند ملایم
to swear an oath
[on, to]
, to take an oath
[on; to]
سوگند خوردن
[به]
administration
سوگند دادن
administrations
سوگند دادن
loyalty oath
[American E]
سوگند وفاداری
administering an oath
سوگند دادن
swearing in
سوگند دادن
swearing-in
سوگند دادن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
swear on
سوگند به چیزی خوردن
sanctity of an oath
حرمت سوگند یا قسم
put a person on his oath
کسی را سوگند دادن
manswear
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
abjeure
با سوگند ترک کردن
sanctions
فتوای کلیسایی سوگند
to keep an oath inviolate
نقض نکردن سوگند
sanctioned
فتوای کلیسایی سوگند
sanction
فتوای کلیسایی سوگند
abjurer or abjuror
سوگند شکن ترک
official oath
سوگند قانونی یا رسمی
sanctioning
فتوای کلیسایی سوگند
wager of law
تبری جستن با سوگند
goddamn
سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
forswears
سوگند دروغ خوردن
forswearing
سوگند دروغ خوردن
attesting
سوگند یاد کردن
forswear
سوگند دروغ خوردن
goddammit
سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
attest
سوگند یاد کردن
attests
سوگند یاد کردن
god-awful
سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
perjuring
سوگند دروغ خوردن
to swear like a trooper
زیاد سوگند خوردن
to swear by all that is sacred
بمقدسات عالم سوگند
perjures
سوگند دروغ خوردن
to perjure oneself
سوگند شکنی کردن
perjure
سوگند دروغ خوردن
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
attested
سوگند یاد کردن
doctrine
ایین
they act after their kind
به ایین
doctrines
ایین
religion
ایین
religions
ایین
ethic
ایین
ceremony
ایین
ordinance
ایین
ordinace
ایین
ordinances
ایین
ceremonies
ایین
observandum
ایین
celebrate
ایین
celebrates
ایین
celebrating
ایین
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
coronation oath
سوگند هنگام تاج گذاری
to keep an oath inviolate
معتبر نگه داشتن سوگند
attest
سوگند دادن تصدیق کردن
conjure
سوگند دادن جادو کردن
conjured
سوگند دادن جادو کردن
conjures
سوگند دادن جادو کردن
conjuring
سوگند دادن جادو کردن
attested
سوگند دادن تصدیق کردن
attesting
سوگند دادن تصدیق کردن
attests
سوگند دادن تصدیق کردن
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
liturgy
ایین نماز
magianism
ایین مجوس
liturgies
ایین نماز
interment
ایین تدفین
ritual
ایین پرستش
kantianism
ایین کانت
jacobinism
ایین جاکوبین ها
to unveil a statue
ایین گشایش
voodooism
ایین وودو
Buddhism
ایین بودا
Hinduism
ایین هندو
code of practice
ایین کار
code of practice
ایین نامه
codes of practice
ایین کار
ordinances
ایین نامه
shintoism
ایین شینتو
ordinance
ایین نامه
by-laws
ایین نامه
bye-law
ایین نامه
parseeism
ایین زرتشتی
pythogoreanism
ایین فیثاغورث
bye-laws
ایین نامه
procedure
ایین دادرسی
by-law
ایین نامه
codes of practice
ایین نامه
monism
ایین وحدت
monkery
ایین رهبانیت
regulation
ایین نامه
monumentally
به ایین یادگاری
prosodiacal
ایین عروضی
nuptial ceremonies
ایین عروسی
prosodial
ایین عروضی
stoicism
ایین رواقی
zoroastrianism
ایین زرتشت
apostasy
ترک ایین
christianism
ایین مسیحیت
Judaism
ایین یهود
orthodox
درست ایین
bylaws
ایین نامه
bylaw
ایین نامه
byelaw
ایین نامه
by low
ایین نامه
Taoism
ایین تائو
ceremonially
رسمابا ایین
manual
ایین نامه
brahminism
ایین برهمایی
brahmanism
ایین برهمنی
agnosticism
ایین لاادری
doctrinaire
ایین گرای
functioned
ایین رسمی
function
ایین رسمی
cults
ایین دینی
functions
ایین رسمی
epicurianism
ایین اپیکور
etiquette
ایین معاشرت
cult
ایین دینی
methods
ایین شیوه
method
ایین شیوه
sacraments
ایین دینی
heathenism
ایین کفار
sacrament
ایین دینی
control of access
ایین ورودی ها
they are sworn frends
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
to swear tre sonagainstany one
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
compurgator
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
punishment book
ایین نامه انضباطی
ritually
برحسب ایین وشعائر
rules for forming plurals
ایین جمع بندی
Protestantism
اصول ایین پروتستانت
shrift
ایین توبه وبخشش
supply manuals
ایین نامههای تدارکاتی
pantheism
ایین وحدت وجود
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com