Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
alphabetize
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
Other Matches
ABC
سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبا است الفبا
alphasort
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
alphabetically
به ترتیب حروف الفبا
alphabetical order
به ترتیب حروف الفبا
alphabetize
قرار دادن به ترتیب حروف الفبا
indexed
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
indexes
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
index
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
American Standard Code for Information Interchange
کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
alphanumeric
دادهای که بیان کننده حروف الفبا و اعداد عربی است
string
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
letter
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letters
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
indexed
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
alphabets
الفبا
alphabet
الفبا
ABC
کتاب الفبا
alphameric
الفبا عددی
alphameric
الفبا- عددی
alphabetic character set
الفبا را می سازند
alphabetical flag
پرچم الفبا
alphanumeric
الفبا عددی
og
حرف این الفبا
alphanumeric character
دخشههای الفبا عددی
alphanumeric display terminal
ترمینال نمایش الفبا عددی
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
alphabetic character set
رشتهای که فقط حروف الفبا را دارد
texts
حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
text
حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
script
حروف الفبا بصورت متن نمایشنامه دراوردن
cypher
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
type
متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
types
متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
typed
متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
alphamosaic
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
string
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
ascii
کدی که حروف الفبا- عددی را به صورت کد دو دویی نمایش میدهد
alphanumeric
ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
capitalizes
باحروف درشت نوشتن
capitalising
باحروف درشت نوشتن
capitalize
باحروف درشت نوشتن
capitalized
باحروف درشت نوشتن
capitalised
باحروف درشت نوشتن
capitalizing
باحروف درشت نوشتن
capitalises
باحروف درشت نوشتن
string
بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
alphanumeric
عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
string
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
led
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
macro
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
bnf
سیستم نوشتن و بیان زبان برنامه سازی
flag
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flags
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
end
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
to speak
[things indicating something]
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
macro
نوشتن برنامه با استفاده از دستورات ماکرو با بیان دستورات آن
DVD
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
lettering
علامت گذاری باحروف
activities
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activity
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
rubric
عنوانی که باحروف قرمز نوشته یا چاپ شده باشد
rubrics
عنوانی که باحروف قرمز نوشته یا چاپ شده باشد
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
untune
بی ترتیب کردن
phase out
به ترتیب خارج کردن
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
encipher
برمز نوشتن رمز نوشتن
refer
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
agrees
ترتیب دادن درست کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
agreeing
ترتیب دادن درست کردن
circuitry
مداربندی کردن ترتیب مدارها
agree
ترتیب دادن درست کردن
dispose
ترتیب کارها رامعین کردن
sequence
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences
به ترتیب مرتب کردن دنباله
statements
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
says
بیان کردن
say
بیان کردن
telling-off
بیان کردن
imparting
بیان کردن
tell
بیان کردن
imparted
بیان کردن
utter
بیان کردن
to set forth
بیان کردن
impart
بیان کردن
set forth
بیان کردن
voice
بیان کردن
set out
بیان کردن
tells
بیان کردن
imparts
بیان کردن
frame
بیان کردن
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
scheduling
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
to commit to paper
نوشتن ثبت کردن
to fill in
نوشتن خاکریزی کردن
come out with
<idiom>
بیان کردن ،گفتن
worded
بالغات بیان کردن
word
بالغات بیان کردن
expressed
بیان کردن اداکردن
run on
بتفصیل بیان کردن
bubbles
بیان کردن حباب
expresses
بیان کردن اداکردن
detailing
یات را بیان کردن
express
بیان کردن اداکردن
bubbling
بیان کردن حباب
expressing
بیان کردن اداکردن
restate
مجددا بیان کردن
sound off
ازادانه بیان کردن
restating
مجددا بیان کردن
restates
مجددا بیان کردن
riddles
تفسیریا بیان کردن
quantifying
چندی بیان کردن
quantify
چندی بیان کردن
quantifies
چندی بیان کردن
quantified
چندی بیان کردن
detail
یات را بیان کردن
bubble
بیان کردن حباب
restated
مجددا بیان کردن
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
bubbled
بیان کردن حباب
riddle
تفسیریا بیان کردن
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
to dress a salad with mayonnaise
مزین کردن
[ترتیب دادن ]
سالاد با مایونز
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
pronounce
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces
رسما بیان کردن ادا کردن
annotations
نوشتن تذکرات تقریظ کردن
spells
املاء کردن درست نوشتن
spelled
املاء کردن درست نوشتن
spell
املاء کردن درست نوشتن
annotation
نوشتن تذکرات تقریظ کردن
commentates
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentating
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
overwrite
جانویسی کردن جای نوشتن
commentate
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
prescribing
نسخه نوشتن تعیین کردن
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
prescribes
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribe
نسخه نوشتن تعیین کردن
verbalized
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised
بصورت شفاهی بیان کردن
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
represents
بیان کردن نشان دادن
synopsize
بصورت مجمل بیان کردن
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
reword
باواژههای دیگری بیان کردن
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
language
بصورت لسانی بیان کردن
verbalizes
بصورت شفاهی بیان کردن
represented
بیان کردن نشان دادن
verbalises
بصورت شفاهی بیان کردن
give
نسبت دادن به بیان کردن
gives
نسبت دادن به بیان کردن
giving
نسبت دادن به بیان کردن
represent
بیان کردن نشان دادن
to set out
بیان کردن شرح دادن
languages
بصورت لسانی بیان کردن
verbalizing
بصورت شفاهی بیان کردن
enouce
بیان کردن بصراحت گفتن
verbalize
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
بصورت شفاهی بیان کردن
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
rubricate
بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
rubricize
بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com