Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
English
Persian
sequence
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences
به ترتیب مرتب کردن دنباله
Other Matches
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
scheduling
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
alphasort
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
priorities
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priority
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
assembly
نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
justifications
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
marshaling
مرتب کردن
marshals
مرتب کردن
draw up
مرتب کردن
graduating
مرتب کردن
to map out
مرتب کردن
tidied
مرتب کردن
marshaled
مرتب کردن
marshal
مرتب کردن
graduate
مرتب کردن
tidier
مرتب کردن
graduates
مرتب کردن
tidies
مرتب کردن
tidiest
مرتب کردن
fix up
مرتب کردن
cleans
مرتب کردن
concert
مرتب کردن
concerts
مرتب کردن
collating
مرتب کردن
collates
مرتب کردن
collated
مرتب کردن
collate
مرتب کردن
cleanest
مرتب کردن
lineup
مرتب کردن
cleaned
مرتب کردن
set in order
مرتب کردن
to cleanvp
مرتب کردن
to put to rights
مرتب کردن
marshalled
مرتب کردن
arrange
مرتب کردن
arranged
مرتب کردن
arranges
مرتب کردن
arranging
مرتب کردن
put straight
مرتب کردن
order
مرتب کردن
clean
مرتب کردن
collocated
مرتب کردن
regularized
مرتب کردن
regularised
مرتب کردن
regularize
مرتب کردن
regularising
مرتب کردن
straighten up
<idiom>
مرتب کردن
collocate
مرتب کردن
collocating
مرتب کردن
regularises
مرتب کردن
tidying
مرتب کردن
collocates
مرتب کردن
regularizes
مرتب کردن
clear up
مرتب کردن
regularizing
مرتب کردن
tidy
مرتب کردن
untune
بی ترتیب کردن
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
data processing
مرتب کردن داده ها
distributive sort
مرتب کردن توزیعی
redd
مرتب کردن رهاساختن
block sort
مرتب کردن بلاکی
square
مرتب کردن کلاه
tree sort
مرتب کردن درختی
pick up
<idiom>
تمیز ،مرتب کردن
squares
مرتب کردن کلاه
setting up
نهادن مرتب کردن
sets
نهادن مرتب کردن
set
نهادن مرتب کردن
squared
مرتب کردن کلاه
selection sort
مرتب کردن گزینشی
bubble sort
مرتب کردن حبابی
shipshape
مرتب کردن منظم
to fix up
مرتب کردن جادادن
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
collating sort
مرتب کردن داده
internal sort
مرتب کردن درونی
reorder
دوباره مرتب کردن
insertion sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن
squaring
مرتب کردن کلاه
ripple sort
مرتب کردن موجی
quicksort
مرتب کردن سریع
phase out
به ترتیب خارج کردن
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
polyphase sort
مرتب کردن چند فازی
multifile sorting
مرتب کردن چند فایلی
collection
و مرتب کردن در پایگاه داده
collections
و مرتب کردن در پایگاه داده
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
radix sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن مبنایی
multipass sort
مرتب کردن چند گذری
exchange sorting algorithm
مرتب کردن به روش حبابی
clear the decks
<idiom>
همه جارا مرتب کردن
multireel sorting
مرتب کردن چند حلقهای
sorting network
شبکه مرتب کردن داده ها
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
agree
ترتیب دادن درست کردن
agrees
ترتیب دادن درست کردن
circuitry
مداربندی کردن ترتیب مدارها
agreeing
ترتیب دادن درست کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
dispose
ترتیب کارها رامعین کردن
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
alphameric
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjust
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusts
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort
روش مرتب کردن سریع فایل
adjusting
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
filing system
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
job
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
to dress a salad with mayonnaise
مزین کردن
[ترتیب دادن ]
سالاد با مایونز
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
permutation
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
justifying
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
clocks
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
passes
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
permutations
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
clock
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
pass
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
justify
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
formats
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
organizations
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
passed
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
organization
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
straightens
درست کردن مرتب کردن
range
مرتب کردن میزان کردن
straightening
درست کردن مرتب کردن
straighten
درست کردن مرتب کردن
ranged
مرتب کردن میزان کردن
straightened
درست کردن مرتب کردن
serializes
مرتب کردن سریال کردن
ranges
مرتب کردن میزان کردن
serialize
مرتب کردن سریال کردن
serialised
مرتب کردن سریال کردن
serialises
مرتب کردن سریال کردن
serialized
مرتب کردن سریال کردن
serializing
مرتب کردن سریال کردن
dispose
مرتب کردن مستعد کردن
serialising
مرتب کردن سریال کردن
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
reformat
فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب
derange
بی ترتیب کردن دیوانه کردن
disarrange
بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranged
بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranges
بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranging
بی ترتیب کردن مختل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com