English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Except for that one typo, there were no mistakes. به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
Other Matches
typing error اشتباه تایپی
typo اشتباه تایپی
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
inerrancy بی غلطی
it was an incorrect procedure یک اقدام غلطی بود
We got into the wrong bus . سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
It was wrong of you to take the bicycle . کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
his painting lacked repose نداشت
hadn't نداشت
i knew no bounds حد نداشت
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
My ass never had a tail from the time it was a foa. <proverb> خر ما از کرگى دم نداشت .
he had no business to حقی نداشت که
he was not inclined to go سر رفتن نداشت
he had not a kick in him نیروی لگدزدن نداشت
it was nothing short of پای کمی از.......نداشت
Hi did not fear to die. از مرگ ترس وواهمه ای نداشت
His remark was not relevant ( pertinet ) . حرفش مناسبتی بامطلب نداشت
This remark was uncalled for . این حرف مورد نداشت
There was absolutely no point in her going . رفتن او اصلا" موردی نداشت
he wrote himself out ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
he had no evidence to go upon مدرکی نداشت که بدان متکی شود
It was inappropriate to make such a remark . مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
. Why,what was the harm? چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
He was barred from the casino. او [مرد] اجازه نداشت داخل این کازینو [قمارخانه] بشود.
On the recent developments he had nothing to say. در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
menus برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
The poison took effect after one hour. زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
mix-ups اشتباه
clanger اشتباه
fallacies اشتباه
faux pas اشتباه
fallacy اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
snafu اشتباه
inerrant بی اشتباه
mistakes اشتباه
incorrectness اشتباه
mistaking اشتباه
mix up اشتباه
mix-up اشتباه
discrepancy اشتباه
barratry اشتباه
errancy اشتباه
mistake اشتباه
mistakenness اشتباه
fault اشتباه
faulted اشتباه
faults اشتباه
lap sus اشتباه
jeofail اشتباه
wrong اشتباه
wronging اشتباه
wrongs اشتباه
tripped اشتباه
trip اشتباه
errors اشتباه
false <adj.> اشتباه
trips اشتباه
fumbles اشتباه
overseen در اشتباه
fumble اشتباه
fumbled اشتباه
goofs اشتباه
floundered اشتباه
floundering اشتباه
flounders اشتباه
in error <adj.> اشتباه
flounder اشتباه
goof اشتباه
goofed اشتباه
goofing اشتباه
error اشتباه
spuriously <adv.> بطور اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
by mistake <adv.> بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
by accident <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
flub اشتباه احمقانه
dispersion error اشتباه پراکندگی
delivery error اشتباه در تیراندازی
deflection error اشتباه سمت
deflection error اشتباه انحراف
deflection error اشتباه سمتی
dead shot تیر اشتباه
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by accident <adv.> بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بصورت اشتباه
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
falsely <adv.> بطور اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
you are mistaken در اشتباه هستید
to set از اشتباه دراوردن
to put wise از اشتباه دراوردن
wrongly <adv.> بطور اشتباه
to make an error اشتباه کردن
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
to goof up [American E] اشتباه کردن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
unmistakable خالی از اشتباه
to make a mistake اشتباه کردن
systematic error اشتباه سیستماتیک
syntax error اشتباه ترکیبی
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
miscue اشتباه کردن
peccant اشتباه کار
mils trip اشتباه میلیمی
metachronism اشتباه تاریخی
malentendu اشتباه فهمیدن
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
lapsus linguac اشتباه لپی
misguidely از روی اشتباه
misplay بازی اشتباه
misstep اشتباه درقضاوت
professional misconduct اشتباه حرفهای
probable error اشتباه احتمالی
parachronism اشتباه تاریخی
miswrite اشتباه نوشتن
mistakenness در اشتباه بودن
mistaken party اشتباه کننده
mistake of law اشتباه حکمی
mistake of fact اشتباه موضوعی
mistakable قابل اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
computational اشتباه در محاسبه
inaccuracies اشتباه غلط
peccadillos اشتباه کوچک
blundering اشتباه لپی
blundering اشتباه بزرگ
peccadilloes اشتباه کوچک
blundered اشتباه کردن
fumble اشتباه کردن
slip-up اشتباه کردن
blundered اشتباه لپی
peccadillo اشتباه کوچک
blundered اشتباه بزرگ
blundering اشتباه کردن
blunders اشتباه بزرگ
misprints اشتباه چاپی
miscarriages of justice اشتباه قضایی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
faults تقصیر اشتباه
faulted تقصیر اشتباه
fault تقصیر اشتباه
blame اشتباه گناه
blunders اشتباه کردن
erroneous غلط اشتباه
blunders اشتباه لپی
blunder اشتباه کردن
blunder اشتباه لپی
misconstruing اشتباه کردن
disabuse از اشتباه دراوردن
oversights اشتباه نظری
oversight اشتباه نظری
disabused از اشتباه دراوردن
disabuses از اشتباه دراوردن
bedlam اشتباه شدید
disabusing از اشتباه دراوردن
miscalculations محاسبه اشتباه
miscalculation محاسبه اشتباه
misconstrues اشتباه کردن
misconstrued اشتباه کردن
fumbled اشتباه کردن
fumbles اشتباه کردن
blunder اشتباه بزرگ
fallible اشتباه کننده
bunglers اشتباه کار
bungler اشتباه کار
misconstrue اشتباه کردن
blaming اشتباه گناه
blames اشتباه گناه
blamed اشتباه گناه
bloomer اشتباه احمقانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com