Total search result: 168 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Go to the second crossroad. |
به دومین تقاطع بروید. |
|
|
Other Matches |
|
Go to the second crossroad. |
به دومین چهارراه بروید. |
Go to the first crossroad. |
به اولین تقاطع بروید. |
grade crossings |
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده |
grade crossing |
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده |
move along |
عقب بروید |
go on |
بروید پی کارتان |
go head |
پیش بروید |
Go straight ahead. |
مستقیم بروید. |
keep to the left |
دست چپ بروید |
off with you |
بروید پی کارتان |
move along |
عقبتر بروید |
keep to the right |
دست راست بروید |
it is to your i. to go |
به نفع شماست که بروید |
you must go |
شما باید بروید |
You are free to go now. |
اکنون آزادید بروید. |
i want you to go |
میخواهم شما بروید |
Go to the first crossroad. |
به اولین چهارراه بروید. |
Keep moving! |
بجلو برو [بروید] ! |
You can take the bus. |
شا میتوانید با اتوبوس بروید. |
ask him if he likes to go |
از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه " |
second detector |
دومین |
secondary treatment |
پاکسازی دومین |
second best |
دومین نفر |
second-best |
دومین نفر |
secondary productivity |
فراوردگی دومین |
second intentions |
دومین تصورات |
second class |
دومین مرتبه |
secondary treatment |
تصفیه دومین |
first intentions |
دومین تصورات |
second class |
دومین درجه |
seconding |
دومین بار ثانوی |
thirty |
دومین امتیاز گیم |
thirties |
دومین امتیاز گیم |
only at the second go |
تازه در دومین تقلا |
bezantler |
دومین بچه شاخ |
the second man to come |
دومین کسی که امد |
secondary consumers |
مصرف کنندگان دومین |
second |
دومین بار ثانوی |
seconded |
دومین بار ثانوی |
seconds |
دومین بار ثانوی |
countermining distance |
فاصله مجاز بین دومین |
thirds |
آنچه بعد از دومین می آید |
betas |
دومین حرف الفبای یونانی |
topmast |
دومین دکل کشتی از عرشه |
third |
آنچه بعد از دومین می آید |
beta |
دومین حرف الفبای یونانی |
runner-up |
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه |
i was the second to speak |
دومین کسی که سخن گفت من بودم |
runners-up |
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه |
supertonic |
نت بعد از کلید نت دومین اهنگ میزان |
runner up |
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه |
reconvert |
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن |
b |
دومین حرف الفبای انگلیسی که ازحروف بی صداست |
doubled |
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار |
double |
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار |
doubled up |
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار |
daisy chain |
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین |
chiasma |
تقاطع |
weaving |
تقاطع |
intersection |
تقاطع |
junctions |
تقاطع |
intersects |
تقاطع |
decussation |
تقاطع |
junction |
تقاطع |
crossing line |
خط تقاطع |
intersections |
تقاطع |
intersect |
تقاطع |
street crossing |
تقاطع |
intersected |
تقاطع |
line cross |
تقاطع خط |
cross |
تقاطع |
crosser |
تقاطع |
crosses |
تقاطع |
crossest |
تقاطع |
road junction |
تقاطع جاده |
point of intersection |
نقطه تقاطع |
crisscross |
تقاطع کردن |
weaving distance |
طول تقاطع |
tree traversal |
تقاطع درختی |
crossing plane |
سطح تقاطع |
intersection point |
نقطه تقاطع |
road junction |
تقاطع راه |
weaving section |
منطقه تقاطع |
interlace |
تقاطع کردن |
scissor junction |
تقاطع مورب |
cross road |
تقاطع جاده |
intersect |
تقاطع کردن |
focusses |
نقطه تقاطع |
intercepting |
محل تقاطع |
intercepted |
محل تقاطع |
intercept |
محل تقاطع |
crossing |
نقطه تقاطع |
crossing |
محل تقاطع |
intersects |
تقاطع کردن |
meet |
مقتضی تقاطع |
meets |
مقتضی تقاطع |
intersection |
تقاطع همبر |
intersections |
تقاطع همبر |
focussing |
نقطه تقاطع |
intertwining |
تقاطع کردن |
intertwines |
تقاطع کردن |
intertwined |
تقاطع کردن |
intertwine |
تقاطع کردن |
intersected |
تقاطع کردن |
focussed |
نقطه تقاطع |
grade crossing |
تقاطع شاهراه |
angle of cutting |
زاویه تقاطع |
focused |
نقطه تقاطع |
intercepts |
محل تقاطع |
focuses |
نقطه تقاطع |
focus |
نقطه تقاطع |
beam grillage |
تقاطع تیرها |
angle of erossing |
زاویه تقاطع |
grade crossings |
تقاطع شاهراه |
multiway junction |
تقاطع چند راه |
crossing tower |
برج تقاطع در کلیسا |
crossroad |
محل تقاطع دو جاده |
grade crossings |
تقاطع راه اهن |
grade crossing |
تقاطع راه اهن |
intercept point |
محل تقاطع [ریاضی] |
interlacement |
درهم بافتگی تقاطع |
intersectional |
وابسته بمحل تقاطع |
level crossing |
محل تقاطع دو خط راه اهن |
cross road |
محل تقاطع دو جاده چهارراه |
cross over point |
نقطه تقاطع مسیر رژه |
level crossings |
محل تقاطع دو خط راه اهن |
ford crossing |
تقاطع جاده با مجاری ابگذر |
meets |
مواجه شدن تقاطع کردن |
meet |
مواجه شدن تقاطع کردن |
traffic cut |
تقاطع دو جریان عبور و مرور |
intercross |
تقاطع کردن جفت گیری |
flyover junction |
تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز |
bypassing |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
bypass |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
bypasses |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
bypassed |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
cross roads |
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست |
deuteronomic |
وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است |
skylines |
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است |
decussate |
تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن |
skyline |
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است |
long base method |
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی |
absolute address |
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد |
parameter |
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر |
parameters |
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر |
collision course interception |
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن |
nicked |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
nick |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
nicks |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
nicking |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
graticule ticks |
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه |
grade separation |
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند |
cladding |
واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری |
triple point |
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی |
radio position finding |
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع |
cross hairs |
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند |
junctions |
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره |
junction |
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره |
heddle rod |
چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.] |
crossing points |
نقطه تقاطع نقطه تلاقی |
crossing point |
نقطه تقاطع نقطه تلاقی |
cross |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
crosser |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
crossest |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
crosses |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
second best theory |
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |