Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (2 milliseconds)
English
Persian
Go to the second crossroad.
به دومین تقاطع بروید.
Other Matches
Go to the second crossroad.
به دومین چهارراه بروید.
Go to the first crossroad.
به اولین تقاطع بروید.
grade crossings
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
move along
عقب بروید
go on
بروید پی کارتان
go head
پیش بروید
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
keep to the left
دست چپ بروید
off with you
بروید پی کارتان
move along
عقبتر بروید
keep to the right
دست راست بروید
it is to your i. to go
به نفع شماست که بروید
you must go
شما باید بروید
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
i want you to go
میخواهم شما بروید
Go to the first crossroad.
به اولین چهارراه بروید.
Keep moving!
بجلو برو
[بروید]
!
You can take the bus.
شا میتوانید با اتوبوس بروید.
ask him if he likes to go
از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه "
second detector
دومین
secondary treatment
پاکسازی دومین
second best
دومین نفر
second-best
دومین نفر
secondary productivity
فراوردگی دومین
second intentions
دومین تصورات
second class
دومین مرتبه
secondary treatment
تصفیه دومین
first intentions
دومین تصورات
second class
دومین درجه
seconding
دومین بار ثانوی
thirty
دومین امتیاز گیم
thirties
دومین امتیاز گیم
only at the second go
تازه در دومین تقلا
bezantler
دومین بچه شاخ
the second man to come
دومین کسی که امد
secondary consumers
مصرف کنندگان دومین
second
دومین بار ثانوی
seconded
دومین بار ثانوی
seconds
دومین بار ثانوی
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
betas
دومین حرف الفبای یونانی
topmast
دومین دکل کشتی از عرشه
third
آنچه بعد از دومین می آید
beta
دومین حرف الفبای یونانی
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
i was the second to speak
دومین کسی که سخن گفت من بودم
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
supertonic
نت بعد از کلید نت دومین اهنگ میزان
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
reconvert
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
b
دومین حرف الفبای انگلیسی که ازحروف بی صداست
doubled
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
daisy chain
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
chiasma
تقاطع
weaving
تقاطع
intersection
تقاطع
junctions
تقاطع
intersects
تقاطع
decussation
تقاطع
junction
تقاطع
crossing line
خط تقاطع
intersections
تقاطع
intersect
تقاطع
street crossing
تقاطع
intersected
تقاطع
line cross
تقاطع خط
cross
تقاطع
crosser
تقاطع
crosses
تقاطع
crossest
تقاطع
road junction
تقاطع جاده
point of intersection
نقطه تقاطع
crisscross
تقاطع کردن
weaving distance
طول تقاطع
tree traversal
تقاطع درختی
crossing plane
سطح تقاطع
intersection point
نقطه تقاطع
road junction
تقاطع راه
weaving section
منطقه تقاطع
interlace
تقاطع کردن
scissor junction
تقاطع مورب
cross road
تقاطع جاده
intersect
تقاطع کردن
focusses
نقطه تقاطع
intercepting
محل تقاطع
intercepted
محل تقاطع
intercept
محل تقاطع
crossing
نقطه تقاطع
crossing
محل تقاطع
intersects
تقاطع کردن
meet
مقتضی تقاطع
meets
مقتضی تقاطع
intersection
تقاطع همبر
intersections
تقاطع همبر
focussing
نقطه تقاطع
intertwining
تقاطع کردن
intertwines
تقاطع کردن
intertwined
تقاطع کردن
intertwine
تقاطع کردن
intersected
تقاطع کردن
focussed
نقطه تقاطع
grade crossing
تقاطع شاهراه
angle of cutting
زاویه تقاطع
focused
نقطه تقاطع
intercepts
محل تقاطع
focuses
نقطه تقاطع
focus
نقطه تقاطع
beam grillage
تقاطع تیرها
angle of erossing
زاویه تقاطع
grade crossings
تقاطع شاهراه
multiway junction
تقاطع چند راه
crossing tower
برج تقاطع در کلیسا
crossroad
محل تقاطع دو جاده
grade crossings
تقاطع راه اهن
grade crossing
تقاطع راه اهن
intercept point
محل تقاطع
[ریاضی]
interlacement
درهم بافتگی تقاطع
intersectional
وابسته بمحل تقاطع
level crossing
محل تقاطع دو خط راه اهن
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
level crossings
محل تقاطع دو خط راه اهن
ford crossing
تقاطع جاده با مجاری ابگذر
meets
مواجه شدن تقاطع کردن
meet
مواجه شدن تقاطع کردن
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
intercross
تقاطع کردن جفت گیری
flyover junction
تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
deuteronomic
وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
skylines
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
decussate
تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
skyline
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
long base method
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
absolute address
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameter
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
collision course interception
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
nicked
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
graticule ticks
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
cladding
واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
radio position finding
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com