Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
wave off |
به زمین ساییده شدن هواپیما |
|
|
Other Matches |
|
touchdown |
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما |
touchdowns |
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما |
goldie |
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین |
clear way |
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین |
compass rose |
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود |
go around mode |
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما |
ceiling |
ارتفاع هواپیما یا ابر از سطح زمین |
ceilings |
ارتفاع هواپیما یا ابر از سطح زمین |
ground fire |
تیراندازی باسلاحهای کوچک از زمین به هواپیما |
terrain avoidance |
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین |
departure end |
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین |
chutes |
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین |
chute |
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین |
pickup field |
زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید |
bow line |
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین |
lift-off |
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر |
true track |
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین |
descentheight |
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما |
plan range |
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است |
chafed |
ساییده |
attrited |
ساییده |
to wear off |
ساییده شدن |
the stone was worn |
سنگ ساییده |
erodes |
ساییده شدن |
erode |
ساییده شدن |
to wear away |
ساییده شدن |
worn to a frazzle |
فرسوده ساییده |
wear away |
ساییده شدن |
eroded |
ساییده شدن |
eroding |
ساییده شدن |
absolute altimeter |
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد |
ground speed |
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین |
boulder |
سنگ ساییده شده |
to wear down |
ساییده شدن خواباندن |
seaworn |
ساییده بواسطه دریا |
boulders |
سنگ ساییده شده |
water worn |
ساییده شده ازاب |
fraying |
چیز ساییده شده |
frets |
ساییده شدن هایهو کردن |
fret |
ساییده شدن هایهو کردن |
whole wheat |
ساخته شده از گندم ساییده |
rubs |
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن |
rub |
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن |
rubbed |
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن |
approach end |
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما |
landing gear |
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند |
altitude sickness |
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما |
barometric leveling |
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما |
aircraft scrambling |
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف |
aft |
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما |
air mileage indicator |
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما |
aircraft arresting barrier |
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما |
plane director |
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما |
spoiler |
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود |
screwpropeller |
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما |
space charter |
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما |
to freshen rope |
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن |
coordinated turn |
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند |
moments |
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما |
moment |
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما |
holding point |
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار |
azimuth indicator |
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما |
arresting gear |
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما |
roll in point |
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما |
transition altitude |
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز |
aircraft cross servicing |
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما |
apron |
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما |
aprons |
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما |
clowned |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
ground return |
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین |
clowning |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clowns |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clown |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
touch judge |
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین |
troop space |
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما |
center field |
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال |
inductive earthing |
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین |
geotaxis |
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی |
pancake |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
pancakes |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
hercules |
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس |
regulus |
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند |
frost heave |
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین |
off side |
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن |
honest john |
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه |
nap of the earth |
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال |
geognosy |
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین |
to break up |
از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی] |
tellurian |
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین |
washed-out |
از کارافتاده شسته شده و ساییده شده |
washed out |
از کارافتاده شسته شده و ساییده شده |
perelotok |
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین |
rolling terrain |
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار |
sergeants |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
sergeant |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
styx |
نوعی موشک زمین به زمین دریایی |
altitude height |
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا |
command speed |
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما |
covenant runing with land |
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست |
aircraft block speed |
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی |
flight control |
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما |
apparent altitude |
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما |
no man's land |
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی |
contour flying |
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال |
lacrosse |
نوعی موشک زمین به زمین |
redstone |
موشک زمین به زمین رداستون |
pershing |
موشک زمین به زمین پرشینگ |
pervious ground |
زمین تراوا زمین نفوذپذیر |
point of no return |
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما |
biosphere |
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین |
talik |
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین |
contour flight |
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین |
little john |
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه |
drop |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
drops |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropping |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropped |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
permafrost |
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین |
critical point |
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین |
ramps |
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما |
ramp |
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما |
topography |
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین |
geomagnetism |
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین |
hydrographer |
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است |
surface to surface missile |
موشک زمین به زمین |
altitude azimuth |
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما |
pulverized lime |
اهک ساییده شده اهک گرد شده |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
He had a nast fall. |
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد ) |
everglade |
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی |
azimuth guidance |
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما |
air transportable sonar |
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی |
surface-to-surface |
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح |
earth's attraction |
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین |
surface to surface |
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح |
aeroplanes |
هواپیما |
air plane |
هواپیما |
aeroplane |
هواپیما |
aircraft |
هواپیما |
escadrille |
6 هواپیما |
airplane |
هواپیما |
tailplane |
دم هواپیما |
one aircraft was shot down |
یک هواپیما |
anti-aircraft |
ضد هواپیما |
airplanes |
هواپیما |
planed |
هواپیما |
planing |
هواپیما |
planes |
هواپیما |
flying machine |
هواپیما |
flight |
هواپیما |
air craft |
هواپیما |
plane |
هواپیما |
airplain |
هواپیما |
flapped |
باله هواپیما |
aircraft log book |
بایگانیها هواپیما |
flap |
باله هواپیما |
aircraft engine |
موتور هواپیما |
flaps |
باله هواپیما |
hangars |
اشیانه هواپیما |
aircraft records |
اسناد هواپیما |
aircraft repair |
تعمیر هواپیما |
hangar |
اشیانه هواپیما |
aircraft inspection |
بازرسی هواپیما |
load |
بارمهمات هواپیما |
airframe |
شاسی هواپیما |
hijacker |
هواپیما ربا |
airframe |
بدنه هواپیما |
airscrew |
ملخ هواپیما |
plane |
صاف هواپیما |
albatrose |
یک نوع هواپیما |
path of flight |
مسیر هواپیما |
hijackings |
هواپیما ربائی |
screw |
ملخ هواپیما |
screws |
ملخ هواپیما |
hijacking |
هواپیما ربائی |
planing |
صاف هواپیما |
planes |
صاف هواپیما |
hijackers |
هواپیما ربا |
airframe |
اسکلت هواپیما |
loads |
بارمهمات هواپیما |
aircraft specification |
خصوصیات هواپیما |
crew |
خدمه هواپیما |
rudder bar |
فرمان هواپیما |
aircraft structure |
ساختمان هواپیما |
crewed |
خدمه هواپیما |
roll out |
سر خوردن هواپیما |
crewing |
خدمه هواپیما |
crews |
خدمه هواپیما |
airframe |
بدنهء هواپیما |
planed |
صاف هواپیما |
propeller |
ملخ هواپیما |
captaining |
فرمانده هواپیما |
captained |
فرمانده هواپیما |
captain |
فرمانده هواپیما |
air hostess |
مهماندار هواپیما |
aviation gasoline |
بنزین هواپیما |
aviation fuel |
سوخت هواپیما |
agl |
رادار هواپیما |
aeromechanic |
مکانیک هواپیما |
invention of the aeroplane |
اختراع هواپیما |