Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
eke out
<idiom>
به سختی بدست آوردن
Other Matches
acquire
بدست آوردن
gains
بدست آوردن
attenuation
بدست آوردن
come by
<idiom>
بدست آوردن
gain
بدست آوردن
gained
بدست آوردن
gun for something
<idiom>
بازحمت بدست آوردن
take back
<idiom>
ناگهانی بدست آوردن
to bring something
بدست آوردن چیزی
to obtain something
بدست آوردن چیزی
to get
[hold of]
something
بدست آوردن چیزی
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
collects
بدست آوردن یا دریافت داده
collecting
بدست آوردن یا دریافت داده
collect
بدست آوردن یا دریافت داده
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
capturing
عمل بدست آوردن داده
captures
عمل بدست آوردن داده
To obtain the desired result .
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
capture
عمل بدست آوردن داده
To know someone blind spots.
رگ خواب کسی را بدست آوردن
To make ( find , get ) an opportunity .
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
analysis
بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
learning curve
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
gets
دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
make a living
<idiom>
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
get
دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
getting
دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
scan
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
distributes
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
sample size
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
procedural
زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
constants
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
documenting
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
document
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
documented
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
tempers
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
flintiness
سختی
buckram
سختی
arduousness
سختی
aggravation
سختی
adamancy
سختی
hardness
سختی
seriously
به سختی
rigidity
سختی
hardships
سختی
hardship
سختی
inflexibility
سختی
difficulty
سختی
difficulties
سختی
adamancy
سر سختی
duress
سختی
stiffness
سختی
tenacity
سختی
toughness
سختی
heavily
به سختی
astingency
سختی
terribleness
سختی
privations
سختی
oppressiveness
سختی
odburacy
سختی
long suffering
سختی کش
rigors
سختی
rigour
سختی
rigours
سختی
violence
سختی
intractability
سختی
intolerableness
سختی
privation
سختی
strictness
سختی
rigor
سختی
sternness
سختی
steeliness
سختی
soreness
سختی
roughing
سختی
rigorousness
سختی
rigorism
سختی
intensity
سختی
severity
سختی
intension
سختی
intenseness
سختی
grievousness
سختی
hardness of water
سختی اب
impenetrableness
سختی
implacability
سختی
inclemency
سختی
hardily
به سختی
austerity
سختی
inexpiableness
سختی
induration
سختی
hard lines
سختی
hardiness
سختی
inexorability
سختی
sclerometer
سختی سنج
softener
کاهنده سختی اب
hardenability
قابلیت سختی
eburnation
عاجی سختی
graveness
عبوسی سختی
strain hardness
سختی درجه
thermosetting
سختی پذیر
tenacity coefficient
ضریب سختی
solidity
استواری سختی
temporary hardness
سختی موقت
gameness
جان سختی
stubbornness
سر سختی لجاجت
strain hardness
سختی کشی
to suffer hardship
سختی کشیدن
painfulness
زحمت سختی
hardness test
ازمایش سختی
narrow circumstances
تنگی سختی
imperviousness
سختی بی اعتنائی
durometer
سختی سنج
acataposis
سختی بلع
irreconcilableness
سختی در عقیده
irreconcilability
سختی در عقیده
permanent hardness
سختی دائمی
permanent hardness of water
سختی دایم اب
life of privation
زندگی در سختی
refractorily
باسر سختی
rebound hardness
سختی جهشی
depth of hardening zone
عمق سختی
addle
سختی گرفتاری
depth of case
عمق سختی
water hardness
درجه سختی آب
asperity
سختی ترشی
impact hardness
سختی برخورد
soften
سختی را گرفتن
I hardly ate
من تو را سختی خوردم
softens
سختی را گرفتن
softened
سختی را گرفتن
granite
سختی استحکام
resistance
سختی مخالفت
stubbornly
از روی سر سختی
duration
سختی بقاء
hardly any
به سختی هیچ
[هر]
nip and tuck
<idiom>
به سختی تمام کردن
scratch hardness
درجه سختی خراش
rockwell hardness test
ازمایش سختی راک ول
to rub through or along
با سختی بسر بردن
It was raining hard.
باران سختی می با رید
vickers hardness test
ازمایش سختی ویکرز
rebound hardness test
ازمایش سختی جهشی
scratch hardness tester
ازمایشگر سختی خراش
hardness testing machine
دستگاه ازمایش سختی
heavy fighting is in progress
جنگ سختی جریان
scleroscope hardness
دستگاه سختی سنج
red hardness
سختی گرم سرخ
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
quenching
ترساندن درجه سختی
stresses
سختی پریشان کردن
stressing
سختی پریشان کردن
the violence of a wind
سختی یاتندی باد
go for broke
<idiom>
به سختی تلاش کردن
to start with difficulty
به سختی روشن شدن
hardly a child anymore
دیگر به سختی بچه ای
thermoplastics
پلاستیک سختی ناپذیر
drop hardness test
ازمایش سختی سقوطی
come down hard on
<idiom>
به سختی تنبه کردن
thrust hardness
درجه سختی فشاری
brinell hardness number
ضریب سختی برینل
stress
سختی پریشان کردن
thermoset
پلاستیک سختی ناپذیر
thermoplast
پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
pressed for time
<idiom>
با اشکال وبه سختی وقت
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
serverance allowance
حق پوشاک برای سختی هوا
footed
سر تیر ماده سختی راقراردادن
charley horse
سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
to plow
[one's way]
through something
[American English]
با سختی در کاری جلو رفتن
to pile up or on the agony
شرح اندوه یا سختی ای رازیادترکردن
water softener
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
violence
شدت و تندی و سختی خشونت
hardness tester
ازمایش کننده یا تستر سختی
to get off easy
بدون سختی رها یافتن
to get off cheaply
بدون سختی رها یافتن
dark horse
<idiom>
کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
joming test
ازمایش تعیین سختی فلزات
to get off lightly
بدون سختی رها یافتن
English is not a hard language .
انگلیسی زبان سختی نیست
pull through
در سختی بکسی کمک کردن
let (someone) have it
<idiom>
شخصی را به سختی صدمه زدن
lift is full of troubles
زندگی را سراسر سختی است
brinell hardness test
طریقه اندازه گیری سختی برینل
He is hard nut to crack .
آدم سختی (سخت گیری )است
irresistibleness
غیر قابل مقاومت بودن سختی
vicker's diamond hardness tester
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
to talk like a Dutch uncle to somebody
[American E]
<idiom>
کسی را به سختی راملامت کردن
[اصطلاح]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com