English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
nip and tuck <idiom> به سختی تمام کردن
Other Matches
tempers درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
terminate تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
stressing سختی پریشان کردن
go for broke <idiom> به سختی تلاش کردن
come down hard on <idiom> به سختی تنبه کردن
stresses سختی پریشان کردن
stress سختی پریشان کردن
pull through در سختی بکسی کمک کردن
to talk like a Dutch uncle to somebody [American E] <idiom> کسی را به سختی راملامت کردن [اصطلاح]
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
to stand the racket ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
to fill out تمام کردن
integrate تمام کردن
to finish off تمام کردن
fulfilling تمام کردن
fulfills تمام کردن
to eat up تمام کردن
use up تمام کردن
fulfilled تمام کردن
fulfil تمام کردن
attains تمام کردن
fiddle away تمام کردن
attained تمام کردن
attain تمام کردن
fulfill تمام کردن
attaining تمام کردن
fulfils تمام کردن
forth تمام کردن
get through تمام کردن
run out of تمام کردن
integrating تمام کردن
to see out تمام کردن
to run away with تمام کردن
go through with <idiom> تمام کردن
integrates تمام کردن
get (something) over with <idiom> تمام کردن
to see through تمام کردن
to apply for written testimony استشهاد تمام کردن
make a day of it <idiom> تمام روزکار کردن
exhausts تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust تمام کردن بادقت بحث کردن
ended تمام کردن خاتمه دادن
ends تمام کردن خاتمه دادن
processes بانجام رساندن تمام کردن
process بانجام رساندن تمام کردن
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
for all one is worth <idiom> تمام سعی خودرا کردن
do one's best <idiom> تمام تلاش خودرا کردن
call it quits <idiom> متوقف کردن تمام کار
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
see out <idiom> تمام کردن وخارج شدن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
shoot one's wad <idiom> تمام پول را خرج کردن
end تمام کردن خاتمه دادن
dost بپایان رسانیدن تمام کردن
ceases بند امدن تمام کردن
ceased بند امدن تمام کردن
use up تمام شدن مصرف کردن
cease بند امدن تمام کردن
ceasing بند امدن تمام کردن
unquote نقل قول را تمام کردن
finishes تمام کردن رنگ وروغن زدن
polish off از جلو کسی درامدن تمام کردن
To consume all ones energy . تمام نیروی خودرا مصرف کردن
fish out تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
finish تمام کردن رنگ وروغن زدن
speed مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erases پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeding مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erasing پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeds مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
strike out تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
zap حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of موقوف کردن تمام کردن
to listen with rapt attention با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
To sell at coast price . مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on <idiom> تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
induration سختی
long suffering سختی کش
inexpiableness سختی
intenseness سختی
rigor سختی
rigorism سختی
intractability سختی
arduousness سختی
intolerableness سختی
intension سختی
rigorousness سختی
inclemency سختی
roughing سختی
hardships سختی
grievousness سختی
aggravation سختی
soreness سختی
tenacity سختی
intensity سختی
toughness سختی
hard lines سختی
adamancy سختی
implacability سختی
buckram سختی
strictness سختی
hardness سختی
impenetrableness سختی
duress سختی
hardness of water سختی اب
hardiness سختی
hardily به سختی
adamancy سر سختی
steeliness سختی
stiffness سختی
austerity سختی
astingency سختی
flintiness سختی
inexorability سختی
rigidity سختی
terribleness سختی
inflexibility سختی
hardship سختی
sternness سختی
heavily به سختی
seriously به سختی
violence سختی
severity سختی
rigour سختی
difficulties سختی
difficulty سختی
odburacy سختی
rigours سختی
oppressiveness سختی
rigors سختی
privation سختی
privations سختی
strain hardness سختی کشی
rebound hardness سختی جهشی
softens سختی را گرفتن
resistance سختی مخالفت
durometer سختی سنج
addle سختی گرفتاری
narrow circumstances تنگی سختی
hardenability قابلیت سختی
permanent hardness of water سختی دایم اب
graveness عبوسی سختی
soften سختی را گرفتن
eburnation عاجی سختی
softener کاهنده سختی اب
gameness جان سختی
sclerometer سختی سنج
asperity سختی ترشی
strain hardness سختی درجه
granite سختی استحکام
stubbornly از روی سر سختی
permanent hardness سختی دائمی
temporary hardness سختی موقت
depth of case عمق سختی
solidity استواری سختی
irreconcilableness سختی در عقیده
thermosetting سختی پذیر
irreconcilability سختی در عقیده
I hardly ate من تو را سختی خوردم
life of privation زندگی در سختی
to suffer hardship سختی کشیدن
stubbornness سر سختی لجاجت
softened سختی را گرفتن
water hardness درجه سختی آب
depth of hardening zone عمق سختی
refractorily باسر سختی
imperviousness سختی بی اعتنائی
hardness test ازمایش سختی
painfulness زحمت سختی
hardly any به سختی هیچ [هر]
impact hardness سختی برخورد
duration سختی بقاء
acataposis سختی بلع
tenacity coefficient ضریب سختی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
heavy fighting is in progress جنگ سختی جریان
thrust hardness درجه سختی فشاری
hardness testing machine دستگاه ازمایش سختی
the violence of a wind سختی یاتندی باد
thermoplastics پلاستیک سختی ناپذیر
red hardness سختی گرم سرخ
scleroscope hardness دستگاه سختی سنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com